کتاب پرایس اکشن بر اساس عرضه و تقاضا فاطمه قره قانی
کتاب پرایس اکشن بر اساس عرضه و تقاضا ترجمه فاطمه قره قانی نشر کتاب مهربان منتشر شده است.
Women's clothing size
Size | XS | S | M | L |
---|---|---|---|---|
Euro | 32/34 | 36 | 38 | 40 |
USA | 0/2 | 4 | 6 | 8 |
Bust(in) | 31-32 | 33 | 34 | 36 |
Bust(cm) | 80.5-82.5 | 84.5 | 87 | 92 |
Waist(in) | 24-25 | 26 | 27 | 29 |
Waist(cm) | 62.5-64.5 | 66.5 | 69 | 74 |
Hips(in) | 34-35 | 36 | 37 | 39 |
Hips(cm) | 87.5-89.5 | 91.5 | 94 | 99 |
With your arms relaxed at your sides, measure around the fullest part of your chest.
Measure around the narrowest part of your natural waist, generally around the belly button. To ensure a comfortable fit, keep one finger between the measuring tape and your body.
price action with supply & demand
بخش یک : معامله با حمایت و مقاومت
فصل 1: راهنمای مبتدیان برای معامله با حمایت و مقاومت
فصل 2: چرا روش عادی معامله با حمایت ومقاومت جواب نمیدهد
بخش دوم: معامله با عرضه و تقاضا
فصل 4 : معامله با عرضه و تقاضا: راهنمای جامع به روز رسانی 2020
فصل 5: سه اشتباهی که معامله عرضه و تقاضای شما را نابود خواهد کرد.
فصل 6: هنگام ترسیم محدوده های عرضه و تقاضا مرتکب این اشتباه نشوید
فصل 7: سه اشتباه سم سیدن در مورد عرضه و تقاضا
فصل 8: معامله با عرضه و تقاضا : محدوده برداشت سود در مقابل محدوده اجرای معامله
فصل 9: چهار راز در مورد پین بار که همه معامله گران رفتار قیمت باید بدانند
فصل 10: معامله با پین بار را با این ترفند ساده ارتقا دهید
فصل 11: راهنمای جامع معامله با پین بار برگشتی
فصل 12: چرا باید از محدوده های صعود-استراحت-صعود/نزول-استراحت-نزول اجتناب کنید؟
بخش سوم: نکته های معامله
فصل 13: کمتر برنده شوید تا با نسبت ریسک به ریوارد بیشتر به دست آورید
فصل 14: پنج واقعیتی که در مدیریت باخت های متوالی به شما کمک میکند
فصل 15: هنوز سود نکرده اید؟ پس عادت های معاملاتی خود را تغییر دهید
فصل 16: مهارتی که باید برای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق بیاموزید
فصل 17 : سه اشتباهی که شغل شما در فارکس ر متوقف خواهد کرد
فصل 18: بدون توجه به این نکات معامله روزانه خود را شروع نکنید
فصل 19: آیا معامله اختیاری بهتر از معامله مکانیکی است؟
موضوع بورس ناشر کتاب مهربان مترجم فاطمه قره قانی تعداد صفحات 195 قطع کتاب وزیری نوع جلد شومیز سال چاپ 1400 تغییرات قیمت بر اساس عرضه و تقاضا نوبت چاپ 2
نظر دهید
تشکر نظر شما نمی تواند ارسال شود
گزارش کردن نظر
گزارش ارسال شد
گزارش شما نمی تواند ارسال شود
بررسی خود را بنویسید
نظر ارسال شد
نظر شما نمی تواند ارسال شود
سایر ویژگیها
کتاب مدیریت سرمایه کاربردی در بازارهای سرمایه
کتاب معامله گر کامل راهنمای قطعی تسلط بر روانشناسی رفتار بازار
کتاب معامله گر کامل راهنمای قطعی تسلط بر روانشناسی رفتار بازار اثر مارک داگلاسف پائولا تی وب ترجمه صدیقه سلیمی از نشر باوین منتشر شد.
کتاب تحلیل بنیادی دو مرحله ای وارن بافت
کتاب تحلیل بنیادی دو مرحله ای وارن بافت اثر دنیل جیوانی ترجمه سلیمه صدیقی از نشر باوین منتشر شده است.
کتاب قواعد الیوت و هشت استراتژی ناب معاملاتی
کتاب تحلیل تکنیکال پیشرفته
کتاب مانند حرفه ای ها معامله کنید
کتاب راهنمای سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتال از مبتدی تا حرفه ای
کتاب راهنمای سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتال از مبتدی تا حرفه ای اثر صالح عبادی لمر نشر دیباگران تهران منتشر شده است
کتاب جامع معامله گری چارتیکال جبل عاملی
- تهران.خ انقلاب.خ شهدای ژاندارمری.بین خ فخر رازی و خ دانشگاه . پ 64
- 021-66978267
- [email protected]
برای دریافت آخرین تخفیفها و جدیدترین محصولات ثبتنام کنید.
فروشگاه آنلاین کتاب مهربان از سال 1392 فعالیت خود در زمینه فروش اینترنتی آغاز کرد. طی سال های اخیر با بهره مندی از یک فروشگاه آنلاین توانستیم همراه شما دوستان و علاقمندان کتاب و کتابخوانی به هر دو صورت حضوی و مجازی باشیم. این فروشگاه با بهره مندی از فروش اینترنتی تغییرات قیمت بر اساس عرضه و تقاضا سعی بر این دارد که مشتریان عزیز بدون اتلاف وقت و با صرف تنها زمانی کوتاه بدون دغدغه ترافیک کتاب خود را خرید کنند . ما با بهره مندی از یک تیم قوی سعی در جلب رضایت شما همراهان عزیز داریم و متعهد هستیم کتاب شما را به هر نقطه از ایران عزیزمان ارسال کنیم. میدانیم که همیشه نقص هایی در هر حرفه ای است، بنابراین به تازگی قسمت پیشنهادات و نظرات محصول راه اندازی کردیم و امیدواریم با نظرات خود ما را در ارائه هر چه بهتر یاری رسانید . ما با گوش جان پذیرای نظرات شما دوستان هستیم.
تحلیل و بررسی رابطه تورم و قیمت مسکن
قیمت مسکن مانند هر کالای دیگری از تلاقی عرضه و تقاضا در بازار حاصل میشود. بهبیاندیگر قیمت نتیجه مبادله و ایجاد تعادل نیرویهای بازار است. تعادل در بازار مسکن حاصل تعادل عرضه و تقاضا در این بازار است. الگوی تعادل به معنای والراسی آن مجموعۀ معادلاتی است که رفتار نظام بازار توسط آنها توصیف میشود و وضعیت تعادلی را در اقتصاد و چگونگی حرکت به سمت آن را نشان میدهد. بر این اساس هر عاملی که باعث تغییر عرضه و تقاضا شود، میتواند قیمت مسکن را تحت تأثیر قرار دهد. دراینارتباط محرکهای زیادی وجود دارد که یکی از آنها تورم است. تورم به معنای افزایش سطح عمومی قیمتها در اقتصاد است، بنابراین میتواند عامل محرکی هم در سمت تقاضا و هم در سمت عرضه باشد.
برای دریافت مطالعه امکان سنجی آنلاین در کمترین زمان به اکوساختمان مراجعه کنید.
تفاوت نقش مسکن در تورم نسبت به سایر کالاها
مسکن با سایر کالاهایی که توسط مصرف کنندگان خریداری میشود متفاوت است، چراکه علاوه بر بخش مصرفی، دارای یک بخش سرمایهای هم است. اگرچه جزء مصرفی مسکن غالباً انگیزه خرید آن تلقی میشود، اما جزء سرمایهای نیز نقش به سزایی در ایجاد انگیزه برای ورود به بازار مسکن ایفا کرده و در برخی موارد میتوان این نقش را غالب دانست. این گزاره به طور خاص در زمانهایی که به اصطلاح بازار مسکن «داغ» و پررونق است، از صحت غیرقابلانکاری برخوردار میشود. در چنین مواقعی، معمولاً افزایش قیمت، این انتظار را در مصرف کننده ایجاد میکند که باز هم افزایش قیمت بیشتری رخ خواهد داد و این انتظارات ممکن است اثر مثبتی بر مقدار تقاضای مسکن داشته باشد.
ازاینرو، تقاضای مسکن در قالب تقاضای مصرفی و تقاضای سرمایهای قابل تفکیک و بررسی است. حجم تقاضا متأثر از تغییر قیمت مسکن است ولی در هر کدام از دو نوع تقاضای ذکر شده، عوامل متعددی وجود دارند که میتوانند منجر به تغییرات یا جابجایی منحنی تقاضای مسکن در اقتصاد شوند که از جمله آنها میتوان به عواملی همچون درآمد، انتظارات از قیمتهای آتی، هزینه فرصت، اعتبارات، نرخ رشد جمعیت، ازدواج و طلاق و نرخ تورم اشاره کرد.
رابطه عرضه مسکن و قیمت آن
در سمت عرضه مسکن نیز حجم عرضه متأثر از قیمت مسکن است ولی عوامل مختلفی وجود دارند که میتوانند منحنی عرضه را جابجا کنند که از جمله آنها میتوان به هزینههای تولید، تعداد سازندگان، مالیات و یارانهها، اعتبارات، ضوابط و قوانین و … اشاره کرد. در بحث عرضه نیز بهواسطه تأثیر قیمت نهادهها بر قیمت مسکن، تورم تأثیرگذار است. به عنوان مثال تورم نهادهها به معنی افزایش سطح قیمت مصالح و تجهیزات ساختمانی میتواند روی قیمت مسکن در طرف عرضه (قیمت تمام شده) تأثیرگذار باشد.
حباب مسکن چیست؟
ارزش مبادلاتی مسکن وجه دیگری از مسکن را به تصویر میکشد که در حالت جدی میتواند باعث بروز پدیده واسطه گری در این بازار شود؛ به عبارت دیگر هرگاه امید به افزایش قیمت مسکن در بازار وجود داشته باشد، عوامل اقتصادی به امید کسب سود و منفعت بردن از افزایش قیمت مسکن وارد این بازار میشود و این روند مرتباً ادامه مییابد. این پدیده را حباب مسکن مینامند.
نقش تورم و قیمت مسکن
موضوع اثر تورم بر قیمت مسکن در مطالعات متعددی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است که به برخی از نتایج آنها اشاره میشود. به اعتقاد ملاولی (۱۳۹۱)، یکی از عوامل اصلی رشد جهشی قیمت مسکن، تقاضای دارایی و بورس بازی مسکن است که ریشه در مشکلات ساختاری اقتصاد کلان از جمله تغییرات قیمت بر اساس عرضه و تقاضا رشد شتابان نقدینگی و عدم ظرفیت پذیری سایر بخشهای اقتصادی و بازار سرمایه برای جذب این نقدینگی دارد. در این مطالعه اثر نقدینگی بر نوسان قیمت بازار مسکن در ایران و ۲۰ کشور OECD که نوسانهای قیمت مسکن در دهههای اخیر در آنها بیش از سایر کشورها به چشم میخورد بررسی شده است. نتایج تخمینها حاکی از آن است که در مدلهای مورد مطالعه نقدینگی اثر مثبت و معناداری بر قیمت مسکن دارد و ضریب یاد شده در گروه اول به مراتب بیشتر است و سهم قابل توجهی از نوسانهای قیمت مسکن از طریق نقدینگی موجود در این بخش توضیح داده میشود. همچنین جعفری و یوسفوند (۱۳۹۶) به این نتیجه رسیدند که نرخ تورم تأثیر مثبت و معنی داری بر قیمت مسکن در ایران داشته است. علاوه بر این، خادم جبراییلی (۱۳۹۲)، تأکید میکند که مطالعه بازار مسکن هم از جنبه ارزش دارایی و هم از نظر خدماتی بودن و هم از لحاظ تصمیم گیری به منظور حداکثر سازی مطلوبیت در بلند مدت حائز اهمیت است. نتایج این مطالعه گویای رابطه مثبت بین نرخ تورم و رشد قیمت مسکن بوده است.
تورم و افزایش قیمت مسکن در جهان
موضوع تأثیر نرخ تورم بر قیمت مسکن مختص ایران نیست بلکه این ارتباط مثبت در کشورهای دیگر نیز مورد تائید قرار گرفته است. از جمله اینکه تایی- ها لی (۲۰۱۵)، نشان داد که تورم از جمله مهمترین عوامل تغییرات در قیمت مسکن در مالزی است. مانگانلی و تاجانی (۲۰۱۵)، این موضوع را برای کشور ایتالیا و ایالات متحده بررسی و به اثبات رساندند.
سخن آخر
اگر از سرمایه گذاران بخش مسکن هستید و لازم میدانید از قیمت مسکن و نقطه ورود به این بازار آگاه باشید یا برای سرمایه گذاری به دنبال یافتن بیشترین سود هستید میتوانید به وب سایت اکو ساختمان مراجعه کنید تا با انجام مطالعات امکان سنجی و پیش امکان سنجی، به این مهم دست یابید. لازم به ذکر است که این امر با استفاده از نرم افزار مهندسی اکو ساختمان در کمترین زمان و دقیقترین نتیجه انجام میپذیرد.
عرضه و تقاضا در فارکس | استراتژی های پرایس اکشن در مناطق عرضه و تقاضا
در این پست به معرفی تکنیک معامله گری و تحلیل بازار بر پایه پرایس اکشن و بر اساس محدوده عرضه و تقاضا در بازار فارکس به همراه معرفی چند استراتژی مرتبط با عرضه و تقاضا میپردازیم .
مجله افیکس کار: طی چند سال گذشته نوع جدیدی از روش معامله در بین معامله گران فارکس محبوبیت زیادی پیدا کرده است. معاملات بر اساس عرضه و تقاضا یک روش معاملاتی است که در آن معامله گر به دنبال یافتن نقاطی در بازار است که قیمت نسبت به آن ها حساسیت دارد. معامله گران با استفاده از رسم مستطیل این مناطق را به عنوان مناطق عرضه و تقاضا مشخص می کنند.
میزان عرضه و تقاضا ، عامل تعیین کننده قیمت در بازارهستند . معامله گرانی که مفهوم تقاضا و عرضه را درک می کنند، برای حرکت های فعلی و آینده قیمت ها در بازار فارکس، آماده تر هستند.
پرایس اکشن (PAT ) یک شیوه نوین تحلیل و معاملهگری در بازار مالی است. تحلیل گران پرایس اکشن به منظور تحلیل وضعیت نمودار و دریافت سیگنالهای ورود و خروج، به هیچگونه ابزار خاصی نیاز نداشته و صرفاً با دسترسی به نمودار خام قیمت از طریق یکی از پلتفرمهای تحلیل تکنیکال، قیمت را تحلیل میکنند.
تعریف عرضه و تقاضا
اصطلاح عرضه به این معنی است که چه مقدار کالا یا خدمات با قیمت مشخص ارایه میشوند . تقاضا به این معنی است که چه مقدار از مصرف کنندگان مایل و قادر به خرید چه مقدار از آن کالا یا خدمات با قیمت مشخص هستند.
استراتژی عرضه و تقاضا
تقاضا و عرضه نقش اساسی در تعیین قیمت یک محصول خاص در اقتصاد بازار دارد. خواسته های خریداران بی پایان است ولی به دلیل کمبود منابع ، همه مطالبات قابل تهیه نیست. این جایی است که رابطه تقاضا و عرضه نقش مهمی پیدا میکند.
استراتژی عرضه و تقاضا یکی از اصلی ترین روش های تحلیل بازار به روش پرایس اکشن است که در معاملات خود در بازار فارکس استفاده می کنیم. یکی از دلیل اصلی که اغلب معامله گران به این روش علاقه مند شده اند ، ساده بودن آن و امکان بررسی بازار در زمان بسیار کم می باشد.
تعریف مناطق عرضه و تقاضا
منطقه عرضه جاییست که قیمت یک جفت ارز به ناحیه مقاومت قیمت می رسد و فروشندگان تصور می کنند که قیمت به اشباع خرید رسیده و پتانسیل زیادی وجود دارد که قیمت افت کند.
منطقه تقاضا جاییست که قیمت یک جفت ارز به سطح نسبتا پایینی می رسد و خریداران تصور می کنند که در اینجا پتانسیل زیادی وجود دارد که قیمت رشد کند.
هنگامی که تقاضا در نقاطی از نمودار با افزایش روبه رو شود، شاهد افزایش قیمت سهام هستیم. زیرا با افزایش تقاضا و خرید همه سهام ، دیگر فروشنده ای در این قیمت نیست و خریداران مجبورند با قیمت های بیشتر سهام و جفت ارز مورد نظر را خریداری کنند. به این ترتیب قیمت مدام در حال افزایش میشود و فروشندگان هم قیمت های بالاتری را طلب میکنند.
تشخیص مناطق عرضه و تقاضا
مناطق عرضه و تقاضا روی نمودار مناطقی هستند که در گذشته قیمت بارها به آنها نزدیک شده است. برخلاف خطوط حمایت و مقاومت، که دقیقا یک خط هستند، این مناطق بیشتر به یک ناحیه و محدوده ای از قیمت شباهت دارند.
منطقه عرضه و تقاضا در جفت ارز ین ژاپن، دلار
سه نشانه تشخیص منطقه عرضه و تقاضا
1) برای شناسایی مناطق عرضه و تقاضا از بازه های زمانی طولانی تر استفاده کنید
با کار کردن در تایم فریم های بالاتر، معامله گران تصویر بهتری نسبت به مناطقی که قیمت نسبت به آنها حساس بوده است خواهند داشت.
هنگام تغییر تایم فریم ها، اطمینان حاصل کنید که از چارت مناسب استفاده می کنید. برای تعیین منطقه قیمتی از اشکال مستطیل شکل استفاده کنید. مناطق عرضه و تقاضا بازار فارکس لزوما باهم ظاهر نمی شوند. اغلب جفت ارزها تنها یکی از این مناطق را نشان می دهند.
2) حرکتهای قوی قیمت را خارج از منطقه احتمالی تقاضا / عرضه شناسایی کنید
برخی از سطوح قیمتی هم برای خریداران و هم فروشندگان سطوح معناداریست و به عنوان منطقه ارزش شناسایی می شود. وقتی معامله گران حقوقی این مناطق دارای ارزش را مشاهده کنند به دنبال سرمایه گداری در آن نقاط خواهند بود.
درنتیجه عکس العمل قیمت نسبت به این محدوده، نسبتا سریع خواهد بود. حتی پیش از آنکه این محدوده قیمتی کاملا تشخیص داده شود.
مشاهده چندین نمونه از این مناطق ارزش، در یک سطح قیمت، احتمال وجود منطقه عرضه یا تقاضا را افزایش می دهد.
حرکات تند تغییرات قیمت بر اساس عرضه و تقاضا قیمت در خارج از مناطق عرضه و تقاضا
3) از اندیکاتورها برای تعیین مناطق حمایت و تقاضا استفاده کنید
معامله گران میتوانند از ابزارتعیین نقاط حمایت مقاومت های (pivot points) روزانه یا هفتگی برای شناسایی یا تأیید مناطق عرضه و تقاضا استفاده کنند.
معامله گران باید سطوح حمایت و مقاومت را تعیین کنند تا برای معاملات در مناطق تقاضا و عرضه آماده شوند.
سطوح حمایت مقاومت
علاوه بر این، معامله گران می توانند برای دقت بیشتر از سطوح فیبوناچی برای تعیین نقاط عطف احتمالی در مناطق عرضه یا تقاضا استفاده کنند. سطح 61.8٪ فیبوناچی به عنوان یک سطح مهم در نظر گرفته می شود. به این سطح در تعیین منطقه عرضه در نمودار زیر دقت کنید.
کاربرد سطح 61.8٪ فیبوناچی در تعیین منطقه عرضه
استراتژی های معامله در منطقه عرضه و تقاضا
استراتژی معاملاتی رنج (Range)
اگر مناطق عرضه و تقاضا کاملا قطعی شوند، می توان از آنها در استراتژی رینج استفاده کرد. معامله گران می توانند برای شناسایی شرایط اشباع خرید و اشباع فروش، اندیکاتور استوکستیک یا آر اس آی، را با این استراتژی ترکیب کنند. از آنجا که این یک نوع از معامله غیر جهتدار از نظر روند است، می توان نقاط خرید و فروش را در آن تعیین کرد.
پس از مشاهده شرایط اشباع فروش/خرید، در چارت با تایم فریم بلند مدت، معامله گر می تواند وارد تایم فریم کوچکتر شده و نقطه ورود ایده آل را پیدا کند.
استفاده از مناطق عرضه و تقاضا در استراتژی معاملاتی رینج (Range)
استراتژی شکست (Breakout)
استراتژی Breakout یکی دیگر از استراتژی های معاملات عرضه و تقاضا است.
قیمت نمی تواند برای همیشه در یک محدوده مشخص باقی بماند و در نهایت یک حرکت جهت دار ایجاد می کند. معامله گران به دنبال ورود مطلوب به بازار در جهت شکست قیمت هستند، زیرا ممکن است شروع یک روند قوی باشد.
نمودار دلار آمریکا/ ین ژاپن، شکست یک روند رینج معاملاتی را نشان می دهد اما پس از آن دوباره به سمت منطقه تقاضا بازگشت. در این سناریو معامله گرانی که معامله کوتاه مدت انجام می دهند ممکن است متضرر شوند. یک راه برای کاهش این ضرر این است که قبل از انجام معامله کوتاه مدت، بازگشت مجدد به منطقه تقاضا را پیش بینی کنید.
استفاده از مناطق عرضه و تقاضا در استراتژی شکست (Breakout)
استفاده از مناطق عرضه و تقاضا برای مدیریت ریسک
مناطق تقاضا و عرضه شباهت زیادی به سطوح حمایت و مقاومت دارند. بنابراین، معامله گر می تواند از این مناطق برای تعیین حد ضرر و حد سود برای معاملاتش استفاده کند.
نمودار جفت ارز دلار سنگاپور / دلار آمریکا نشان می دهد که چگونه می توان با توجه به مناطق عرضه و تقاضا نقاط حد سود و حد ضرر را تعیین کرد.
تعیین حد سود و زیان و مدیریت ریسک با استفاده مناطق عرضه و تقاضا
پرایس اکشن چیست؟ از بهترین استراتژی و بهترین اندیکاتور تا نکات مهم
پرایس اکشن (Price Action) یا رفتار قیمت از مهمترین و صد البته جذابترین استراتژیهای معاملاتی در بازارهای مالی به ویژه ارزهای دیجیتال است. استفاده از استراتژی پرایس اکشن نیازمند رعایت نکات مهمی است. در ادامه این مقاله از مجله رمزینکس به معرفی این استراتژی و همچنین بررسی بهترین استراتژیها و اندیکاتورهای تشخیص آن و نکات کلیدی مهم در استفاده از این استراتژی پرداخته ایم.
پرایس اکشن (Price Action) یا رفتار قیمت چیست؟
اما واقعا پرایس اکشن چیست؟ پرایس اکشن روشی برای تحلیل اطلاعات قیمت بازار بهمنظور شناسایی فرصتهای ورود به معاملات و خروج از آنها است. اساساً، این روش نحوه عملکرد قیمت در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را به تحلیلگر نشان میدهد. بیشتر تحلیلهای تکنیکال بر اساس اطلاعات قیمت است، اما معامله کردن بر اساس پرایس اکشن به معنای مشاهده مستقیم قیمتها، به طور معمول در نمودارهای شمعی، است.
برای آشنایی بیشتر با استراتژی های مختلف تحلیل تکنیکال به مقاله «تحلیل تکنیکال ارز دیجیتال چیست؟» مراجعه کنید.
نحوه تفسیر کردن پرایس اکشن چگونه است؟
معامله کردن بر اساس پرایس اکشن شامل تحلیل امواج روند دار و امواج برگشتی است که به آنها امواج ایمپالسی (waves impulse) و اصلاحی (corrective waves) نیز میگویند. یک روند زمانی پیشرفت میکند که امواج روند دار بزرگتر از امواج اصلاحی باشند.
معاملهگران «سقفها» و «کفها» یا طول امواج روند دار و پولبکها را زیر نظر میگیرند تا جهت روند را مشخص کنند. در طی یک روند صعودی قانون به این صورت است که قیمت سقفهای بلندتر و کفهای بلندتر از سقفها و کفهای اخیر ایجاد کند. عکس این قضیه در روند نزولی صادق است؛ یعنی کفها و سقفهای خط روند بین سطوح حمایت و مقاومت در نمودار قیمت متغیر است.
نمودار شمعی زیر دارای خطوطی است که امواج اصلی صعودی و نزولی را نشان داده و به شناسایی روند نزولی و تغییر جهت به روند صعودی کمک میکند.
امواج قیمت همچنین میتوانند الگوهایی مانند روند خنثی (امواج صعودی و نزولی با طول برابر)، مثلث (کوچکتر شدن تدریجی امواج قیمت) و دامنههای انبساطی (سقفهای بالاتر و کفهای بالاتر) را تشکیل دهند.
روندها و الگوها عناصر اصلی سازنده پرایس اکشن را تشکیل میدهند. علاوه بر این، معاملهگران همچنین به دنبال شناسایی سطوح عرضه و تقاضا و الگوهای شمعی هستند.
پرایس اکشن در فارکس چگونه است؟
معامله کردن بر اساس پرایس اکشن در تمام بازارها، حتی فارکس، یکسان است. البته در این میان تفاوتهای ظریفی وجود دارد که باید به آنها توجه داشته باشید.
ارزها را میتوان در طول ۲۴ ساعت شبانه روز معامله کرد اما در صورت باز نبودن بازارهای مربوطه نمیتوان انتظار داشت برخی از جفت ارزها حتی در صورت ایجاد تغییرات قیمت بر اساس عرضه و تقاضا سیگنال پرایس اکشن تغییرات قیمتی را تجربه کنند. بنابراین، این مقاله شامل مثالهایی از همه بازارها، از جمله فارکس، سهام، شاخص یا کالا، برای نشان دادن نحوه عملکرد پرایس اکشن است.
چگونه بر اساس عرضه و تقاضا در پرایس اکشن معامله کنیم؟
نواحی عرضه به سطوحی از قیمت گفته میشود که در آن فروشندگان با قدرت وارد بازار شده و باعث افت قیمت میشوند به گونهای که قیمت دیگر به بالا بر نمیگردد. معاملهگران مراقب این موارد هستند زیرا با بازگشت قیمت به بالا ممکن است فروشندگان همچنان حضور داشته و آماده فروش مجدد باشند و قیمت را به پایین سوق دهند.
نواحی تقاضا سطوحی از قیمت در نمودار است که خریداران با قدرت وارد بازار میشوند. در این صورت قیمت به سمت بالا جهش کرده و به پایین باز نمیگردد. در صورت بازگشت قیمت به سطوح قبلی در پایین معاملهگران بررسی میکنند که آیا فشار فروش دوباره وجود دارد و قیمت دوباره به بالا حرکت میکند یا خیر.
الگوهای معاملاتی پرایس اکشن
در ادامه به بررسی مهمترین الگوها و استراتژیهای معاملاتی پرایس اکشن پرداختهایم.
الگوهای ادامهدهنده پرایس اکشن
الگوهای ادامهدهنده در طی یک روند اتفاق میافتد. فرض کنید روند صعودی است و در طی آن یک مثلث تشکیل میشود. به دلیل صعودی بودن روند احتمال خارج شدن قیمت از مثلث و ادامه دادن به مسیر رو به بالا بیشتر است.
این قضیه در مورد شکلگیری الگوها در طی روندهای نزولی نیز صادق است. استراتژی معاملهگر در اینجا میتواند این باشد که صبر کنید تا یک روند شکل بگیرد و سپس منتظر تشکیل یک الگو بمانید و فقط در صورت خارج شدن قیمت از روند در جهت حرکت روند معامله کند.
در زیر مثالی را مشاهده میکنید:
معکوس شدن پرایس اکشن
معکوس شدن پرایس اکشن زمانی اتفاق میافتد که قوانین یک روند صعودی یا نزولی نقض شود. به محض نقض شدن یکی از این قوانین اساسی روند به مشکل میخورد. در صورت نقض هر دو قانون میتوان بر اساس امواج شکل گرفته گفت که روند تغییر جهت داده است.
یک روند صعودی را در نظر بگیرید تغییرات قیمت بر اساس عرضه و تقاضا که سقفها و کفهای بالاتر تشکیل میدهد. هنگامی که این روند یک کف پایینتر از کف قبلی تشکیل میدهد میتواند هشدار باشد. اگر قیمت پس از آن یک سقف پایینتر از سقف قبلی نیز تشکیل دهد این بدان معنی است که روند در حال تغییر جهت است.
روند صعودی را در نظر بگیرید که در حال افزایش و نزول بیشتر است. وقتی نوسان پایین تری را کم میکند، این یک هشدار است. اگر قیمت پس از آن نوسان پایین را نیز بالا بکشد، این بدان معنی است که روند معکوس در حال انجام است.
این بدان معنا نیست که بازار نمیتواند دوباره به جهت حرکت قبلی برگردد و روند صعودی از سر گرفته شود؛ بلکه شواهد نشان میدهد که احتمال تغییر جهت روند وجود دارد. نمودار در زیر معکوس شدن پرایس اکشن از روند صعودی به روند نزولی و سپس دوباره به روند صعودی را نشان میدهد.
استراتژی معاملاتی پرایس ریجکشن
رد شدن قیمت یا پرایس ریجکشن زمانی رخ میدهد که قیمت سعی کند از یک سطح مهم عبور کند اما به دلیل نداشتن قدرت و مومنتوم معاملاتی کافی نتواند از آن عبور کند و دوباره تغییر جهت دهد.
رد شدن اغلب منجر به حرکتهای شدید و سریع در جهت مخالف میشود. در این شرایط به نکات زیر توجه داشته باشید:
- نزدیک شدن قیمت به یک ناحیه قیمتی مهم (عرضه، تقاضا یا ناحیه شکست الگو).
- قیمت به ناحیه نزدیک میشود یا حتی به صورت مختصر از آن عبور میکند.
- مومنتوم قیمت کاهش یافته و قیمت در جهت معکوس حرکت میکند.
- شمع (کندل استیک) به طور معمول سایه بلندی ایجاد میکند.
- قیمت دوباره به سمت دیگر حرکت میکند و فرصتی برای ورود ایجاد میشود.
نمودار عرضه و تقاضای زیر چندین نمونه از رد شدن قیمت را نشان میدهد. در همه موارد زیر شمعها سایههای بلندی دارند که نشان دهنده آخرین تلاشهای ناموفق قیمت برای خروج از الگو است.
استراتژی پرایس اکشن رنکو (Renko)
نمودارهای رنکو از آجرهایی تشکیل میشود که در آن هر آجر جدید زمانی تشکیل میشود که قیمت به مقدار مشخصی حرکت کند. آجرها فقط در زوایای ۴۵ درجه تشکیل میشوند و تا زمانی که روند معکوس نشود به یک رنگ تشکیل میشوند. تغییر جهت روند زمانی است که قیمت دو آجر در جهت مخالف حرکت کند.
نمودارهای رنکو عملکرد خوبی در بازارهای روند دار دارند. اگر رنگ نمودار رنکو تغییر نکند و روند ادامه پیدا کند معاملهگران باید در آن معامله بمانند. اما اگر رنگ نمودار تغییر کند شاید زمان خروج از پوزیشن باشد.
نمودار معکوس شدن پرایس اکشن که در بالا بررسی کردیم با استفاده از بلوکهای رنکو در زیر مجدداً نمایش داده شده است. معاملهگر بر اساس استراتژی این نمودار میتوانست در تمام طول رالی صعودی که از ماه مارس شروع شد در معامله خود بماند.
استراتژی اسکالپینگ (Scalping) پرایس اکشن
اسکالپینگ یک استراتژی معاملاتی است که در آن تکلیف سود و زیان هر معامله به سرعت مشخص میشود زیرا معاملات معمولاً چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد. اسکالپینگ در فارکس ممکن است به معنای تعیین حد ضرر ۳ تا ۵ پیپی و هدف سودگیری ۵ تا ۱۰ پیپی باشد و در ارز دیجیتال هم سودهای بسیار کوتاه و کم مد نظر است.
در بازار سهام این روش ممکن است به معنای ریسک کردن چند سنت به ازای هر سهم یا سفارش برای به دست آوردن چند سنت باشد. اسکالپینگ شامل سریع ورود به پوزیشن و خروج از آن برای بهرهمند شدن از حرکات اندک قیمت است. بسیاری از اسکالپرها معمولاً از نمودارهای ۱ دقیقهای استفاده میکنند.
هدف استراتژی اسکالپینگ معامله کردن در جهت روند تغییرات قیمت بر اساس عرضه و تقاضا و در هنگام پولبک یعنی زمانی است که قیمت شروع به حرکت مجدد در جهت روند میکند. برای این کار، معاملهگران برای تعیین زمان ورود به معامله به دنبال الگوهای پوشاننده (Engulfing) هستند.
مثلاً وقتی که یک شمع در جهت روند شمع قبلی شکل گرفته در جهت پولبک را میپوشاند. این اتفاق در هنگام پولبکها اتفاق میافتد.
در زیر، پیکانها الگوهای پوشانندهای را نشان میدهند که سیگنالی برای ورود احتمالی به معامله در نمودار ۱ دقیقه ای زیر هستند. اگرچه این یکی از نمونههای یک استراتژی اسکالپینگ است اما میتوان از تمام استراتژیها و مفاهیم قبلی بحث شده در مورد پرایس اکشن استفاده کرد.
استراتژی پرایس اکشن در معاملات نوسانی (سویینگ تریدینگ)
هر یک از استراتژیهای پرایس اکشن که در بالا ذکر شد را میتوان به عنوان بخشی از استراتژی معاملهگری نوسانی استفاده کرد. معاملهگران در ترید نوسانی معمولاً از نمودارهای ۱ ساعته، ۴ ساعته و روزانه برای یافتن موقعیتهای معاملاتی استفاده میکنند، اگرچه ممکن است برای یافتن نقاط دقیق ورودی خود از نمودارهای ۱۵ دقیقهای یا ۵ دقیقهای نیز استفاده کنند.
در زیر نمونهای از عرضه و تقاضا، همراه با معامله بر اساس روند را بررسی میکنیم. نمودار زیر حاکی از روند کلی نزولی در تایم فریم ۴ ساعته است.
همانطور که میتوانید تفسیر کنید قیمت شاهد رالی صعود بوده و یک سقف تشکیل میدهد سپس ریزش کرده و وارد یک روند نزولی کوتاه مدت میشود و سرانجام دوباره به سقف قبلی باز میگردد. با توجه به اینکه روند نزولی است و قیمت وارد ناحیه عرضه شده است میتوان گفت که فرصت ورود به یک معامله شورت (فروش) ایجاد شده است.
اگر قرار باشد بگذارید قیمت وارد ناحیه عرضه شود قیمت اغلب از سقف قبلی میگذرد. اگر میخواهید یک معامله شورت بر روی سهام باز کنید میتوانید در شرایطی وارد شوید که یک الگوی پوشاننده نزولی تشکیل شده یا قیمت برای مدتی تثبیت شده و در نهایت به سمت پایین شکسته میشود. پیکان تصویر زیر شکسته شدن تثبیت قیمت به سمت پایین را نشان میدهد.
حد ضرر و اهداف سودگیری در معاملات پرایس اکشن
با قرار دادن حد ضرر برای هر معامله میتوانید ریسک معاملاتتان را کنترل کنید. هنگام خرید و ورود به پوزیشن لانگ باید حد ضرر را پایینتر از کف قبلی قرار دهید. هنگام ورود به معاملات شورت (فروش) باید آن را بالاتر از سقف اخیر قرار دهید. این کار در هر دو مورد ریسک پایین آمدن یا بالا رفتن بیش از حد قیمت را محدود میکند.
در نمودارهای رنکو هنگامیکه آجرها تغییر جهت دادند و رنگ آنها تغییر کرد از معامله خارج تغییرات قیمت بر اساس عرضه و تقاضا شوید.
معاملهگران پرایس اکشن باید سود معاملاتشان را ذخیره کنند. این کار را میتوان به روشهای مختلف انجام داد. یکی از سادهترین روشها استفاده از نسبت ریسک به پاداش (Risk-reward Ratio) است. به عنوان مثال، اگر میخواهید در یک معامله اسکالپ ۰/۰۵ دلار به ازای هر سهم ریسک کنید باید در سود ۰/۱۰ دلاری به ازای هر سهم از معامله خارج شوید.
این نسبت ریسک به پاداش ۱:۲ است. نسبتهای ۱/۵:۱ یا ۲:۱ در معاملات اسکالپ معمول است. در معاملات نوسانی نسبت ۳:۱ و بیشتر معمول است اما معاملهگران میتوانند نسبت ریسک به پاداش مورد نظرشان را خودشان تعیین کنند.
استفاده از خود پرایس اکشن از دیگر روشهای تعیین نقطه خروج است. اگر با نزولی شدن روند وارد معاملهای میشوید تا زمان تغییر جهت روند در آن معامله بمانید.
شواهد ایجاد شده توسط پرایس اکشن در مورد تغییر جهت روند زمان خارج شدن از معامله را به معاملهگر نشان میدهد. در صورت ورود به معامله در ناحیه عرضه میتوانید با رسیدن به ناحیه تقاضا از آن خارج شوید. اگر در نزدیکی ناحیه تقاضا وارد معامله شدید میتوانید با رسیدن قیمت به نزدیک ناحیه عرضه از معامله خارج شوید.
بهترین اندیکاتورها در معاملات پرایس اکشن
بسیاری از معاملهگران پرایس اکشن در معاملات خود از اندیکاتورها استفاده نمیکنند اما برخی از آنها ممکن است برای شناسایی بهتر نقاط ورود، حد ضرر و اهداف قیمتی از اندیکاتورها استفاده کنند. این اندیکاتورهای تکنیکال همچنین ممکن است با بررسی منطقی اطلاعات قیمتی آنچه معاملهگر در پرایس اکشن مشاهده میکند را تایید کنند.
فیبوناچی بازگشتی برای شناسایی سطوح حمایت و مقاومت
فیبوناچی بازگشتی روی نمودار از یک کف به یک سقف (در روندهای صعودی) یا از یک سقف به یک کف (در روندهای نزولی) رسم میشود. خطوط رسم شده توسط این اندیکاتور سطوحی را نشان میدهد که ممکن است قیمت تا آنها پولبک داشته باشد.
این سطوح شامل بازگشت ۲۳/۶، ۳۸/۲، ۵۰، ۶۱/۸، و ۱۰۰ درصدی است. در روندهای صعودی قوی پولبکها معمولاً ضعیف هستند و اغلب فقط به سطح ۳۲/۸ درصد میرسند. در بیشتر روندها پولبکهای بیش از ۵۰ و ۶۱/۸ درصدی معمول است.
نمودار زیر نشان دهنده روند صعودی متوسط نفت خام است. از آخرین موج صعودی برای ترسیم فیبوناچی بازگشتی استفاده شده است. سطح ۱۰۰ درصدی به کف موج و سطح صفر درصدی به سقف موج مورد تحلیل باز میگردد زیرا قیمت در حال افزایش است. در صورت کاهش قیمت میتوانید این روش را به صورت معکوس استفاده کنید.
منتظر یک پولبک بیشتر از ۵۰ درصدی باشید. سپس همانطور که قبلاً بحث شد منتظر یک سیگنال ورود به معامله باشید. پس از افت قیمت به زیر سطح ۶۱/۸ درصدی یک حرکت قوی صعودی وجود دارد. این یک سیگنال خرید احتمالی است.
شاخص مقاومت نسبی (RSI) برای شناسایی مومنتوم
شاخص مقاومت نسبی یا آر اس آی محل قرارگیری قیمت را در یک بازهای ۱۴ دورهای اخیر نشان میدهد. وقتی آر اس آی بالای ۷۰ درصد باشد، قیمت در بالای ناحیهای است که در ۱۴ دوره گذشته معامله شده است. هنگامیکه قیمت به زیر ۳۰ درصد برسد یعنی در پایینتر از ناحیهای است که در ۱۴ دوره گذشته معامله شده است.
معاملهگران برای گرفتن تایید در مورد ورود به یک معامله معمولاً منتظر میمانند تا قیمت در طول روند از این نواحی خارج شود. در طی روند صعودی معاملهگران وقتی وارد معامله خرید میشوند که آر اس آی به زیر سطح ۳۰ رسیده و سپس به بالا رالی میکند.
در طی روند نزولی، معاملهگران وقتی وارد معامله شورت یا فروش میشوند که آر اس آی به بالای ۷۰ برسد و سپس قیمت به پایین حرکت کند. برای تأیید این سیگنالها معمولاً از سیگنالهای دیگر پرایس اکشن نیز استفاده میشود.
در زیر همان نمودار نفت خام بالا را این بار با اضافه کردن اندیکاتور آر اس آی بررسی میبینید. در نمودار زیر آر اس آی به زیر سطح ۳۰ رسیده و دوباره به بالا رفته است. در عین حال پرایس اکشن و فیبوناچی بازگشتی نیز سیگنالهای ورود به معامله را نشان میدهند.
اسیلاتور استوکاستیک (Stochastic) برای شناسایی تغییر جهت روند
از استوکاستیک میتوان برای شناسایی نقاط بازگشت و تأیید سیگنالهای پرایس اکشن استفاده کرد. روش استفاده از استوکاستیک مشابه آر اس آی است. این اندیکاتور از دو خط استوکاستیک و خط سیگنال تشکیل شده است. خط سیگنال میانگین متحرک است بنابراین با سرعت کمتری حرکت میکند.
معاملهگری که میخواهد بر اساس سیگنال پرایس اکشن وارد معامله شود میتواند منتظر بماند تا خط استوکاستیک از روی خط سیگنال عبور کند. اگر هدف او ورود به یک معامله لانگ باشد باید منتظر سیگنال پرایس اکشن و عبور خط استوکاستیک به بالای خط سیگنال باشند. استوکاستیک اطلاعاتی مشابه به آر اس آی را در نمودار نفت خام ارائه میدهد.
نکات کلیدی پرایس اکشن
ممکن است اندیکاتورها به تایید سیگنالهای پرایس اکشن کمک کنند اما به طور معمول سیگنالهای پرایس اکشن زودتر ظاهر میشوند. منتظر ماندن برای دریافت تایید از سوی این اندیکاتورهای تاخیری ممکن است به معنی ورود دیرتر به معامله و از دست دادن بخشی از سود بالقوه باشد، بنابراین، گرفتن این تأییدها به قیمت بخشی از سود معاملات خواهد بود.
منحنی های عرضه و تقاضا را دور بریزید!
در این یادداشت که ترجمه ای (با اندکی دستکاری) از یکی از مقالههای موسسه میزس است، تلاش شده است تا دیدگاه کلی مکتب اتریش طرح شود. در اینجا پایهای ترین ابزار اقتصاد متعارف به نقد کشیده و به برخی از پیش فرض های آن پرداخته می شود. این یادداشت نقطه آغاز خوبی برای آشنایی با مکتب اتریش است و خواندن آن به دلیل زبان ساده می تواند برای همه دانشجویان و علاقهمندان به اقتصاد سودمند باشد.
شاید یکی از معدود چیزهایی که همه اقتصاددانان با آن موافق هستند اینست که قیمت را عرضه و تقاضا معین می کند. اغلب این مفهوم را با منحنی های عرضه و تقاضا نشان می دهند؛ منحنی عرضه رابطه میان قیمت و میزان عرضه کالا را نشان می دهد و منحنی تقاضا به رابطه میان قیمت کالا و میزان تقاضا برای آن اشاره دارد. اینها ابزارهایی پایه ای اند که دانشجویان اقتصاد از همان آغاز با آنها آشنا می شوند.
در منحنی های عرضه و تقاضا، “افزایش قیمت” یک کالا به “کاهش در میزان تقاضا” و همچنین “افزایش در میزان عرضه” آن می انجامد. از آن سو، “کاهش قیمت” کالا هم “افزایش در میزان تقاضا” و “کاهش در میزان عرضه” آن را در پی دارد. کوتاه سخن آنکه قانون عرضه با یک منحنی با شیب مثبت (رو به بالا) نشان داده می شود، در حالیکه قانون تقاضا با یک منحنی با شیب منفی (رو به پایین) به نمایش در می آید.
قیمت تعادلی نقطه ای است که این دو منحنی با هم برخورد می کنند. در این نقطه میزان عرضه با تقاضا برابر است، به بیان دیگر، در این قیمت تعادلی بازار “تصفیه” (clear) است.
نمودارها و واقعیت
در چارچوب رایج عرضه و تقاضا که در بالا اشاره شد، مصرف کننده و تولید کننده با قیمتی از پیش مشخص (given) روبه رو می شوند، یعنی در یک قیمت مشخص، مصرف کننده میزان معینی کالا را تقاضا می کند و از آن سو تولیدکننده هم میزان معینی را عرضه می کند. تقاضا در این چارچوب تنها به این معنی نیست که مصرف کننده در یک قیمت مشخص میزان خاصی کالا (برای مثال ۱۰ عدد سیب زمینی) می خرد، بلکه اینکه در هر یک از قیمت های ممکن، مصرف کننده چقدر کالا خواهد خرید نیز مشخص است. در مورد منحنی عرضه هم قضیه متفاوت نیست و تصویری کامل از میزان عرضه تولید کننده برای قیمت های مختلف فراهم می آید. در هر قیمتی مشخص است که تولیدکننده چقدر می فروشد و مصرف کننده چقدر می خرد.
در این چارچوب، مصرف کننده و تولیدکننده هیچکدام کاری به این ندارند که قیمت کالاها از کجا می آیند و منشاء شان کجاست. این قیمت ها از پیش مشخص اند و مصرف کننده و تولیدکننده تنها در برابر قیمت ها واکنش نشان می دهند. اما پرسش اصلی اینجاست چه کسی این قیمت ها را مشخص کرده است؟ قیمت ها از کجا آمده اند؟
دشواری کار هم همینجاست؛ قانون عرضه و تقاضا چنان که در اقتصاد متعارف روایت می شود چندان ربطی به واقعیت ندارد و چیزی جز برساخته ذهن اقتصاددانان نیست. ارقامی که منحنی های عرضه و تقاضا نشان می دهند، از دنیا واقعی گرفته نشده اند، آن ها خیالی (imaginary) اند.
منحنی های عرضه و تقاضا بر این فرض استوارند که اولویت های مصرف کننده و درآمد او و همچنین قیمت دیگر کالاها بدون تغییر باقی می مانند. اما در واقعیت، اولویت های مصرف کننده ثابت نیست و دیگر عوامل هم تغییر می کنند. ناگفته پیداست که با این وصف کسی نمی تواند این منحنی ها را در واقعیت مشاهده کند. میزس می گوید: “دانستن این نکته بسیار اهمیت دارد که ما به طور مشخص چیزی از شکل چنین منحنی هایی نمی دانیم و راهی برای تجربه آنها نداریم“. آنها تنها مدل هایی بسیار ساده شده از واقعیت اند.
با این حال چندان غریب نیست که ببینیم بسیاری از اوقات بحث در مورد ویژگی های این منحنی های نادیده و پیامدهای آن برای سیاست های دولت میان اقتصاددانان بالا بگیرد. نمودارهای عرضه و تقاضا در تضاد با واقعیت کنش انسانی است: کنش انسانی آگاهانه و نیت مند است. اجازه دهید بیشتر توضیح دهیم؛ در این نمودارها هیچ نشانی از کارآفرین ها نیست، آنچه هست جابه جایی منحنی های عرضه و تقاضا در واکنش به عوامل مختلف است که سرانجام بعد از رسیدن به تعادل تازه قیمت را تعیین می کند. برای مثال، این نکته پذیرفته شده است که جابه جایی منحنی تقاضا به راست (بالا)، با فرض ثابت بودن عرضه، باعث افزایش قیمت کالا می شود. از آن سو، با فرض ثابت ماندن تقاضا، اگر منحنی عرضه به سمت چپ (پایین) جابه جا شود، هم قیمت افزایش می یابد. به زبان دیگر، انگار که این منحنی های عرضه و تقاضا با انسان ها و خواست آنها کاری ندارند، بلکه به صورت خودکار به عوامل گوناگون واکنش نشان می دهند و قیمت را تعیین می کنند.
این تصور که قیمت کالا از پیش مشخص است، این گمان را به وجود می آورد که قیمت انگار یکی از ویژگی های کالاست (یعنی، جزء “خود” کالا به شمار می آید، چنانکه در مورد ویژگی های فیزیکی آن می توان گفت). می دانیم که چنین چیزی در مورد قیمت کالا در معنای کلی نارواست. قیمت در یک دادوستد خاص مشخص می شود، دادوستدی که در یک زمان و یک مکان خاص رخ می دهد و نمی توان فارغ از آن عددی کلی را به نام قیمت گزارش کرد. لودویگ فون میزس می گوید:
“قیمت بازار یک پدیده تاریخی واقعی است؛ نسبتی کمّی که دو فرد در یک زمان و مکان مشخص با یکدیگر میزان مشخصی از دو کالا را مبادله می کنند. این نسبت بستگی به شرایط خاص و انضمامی (concrete) آن مبادله دارد. در نهایت هم قیمت جز با داوری ارزشی افراد درگیر در مبادله معین نمی شود. قیمت ها از یک ساختار قیمت کلی [و کلان مانند منحنی های عرضه و تقاضا] یا از یک ساختار قیمتی مربوط به رده خاصی از کالاها یا خدمات به دست نمی آید. آنچه که ساختار قیمتی می نامیم چیزی جز یک مفهوم انتزاعی (abstract) نیست که از مجموعه ای از قیمت های انضمامی مشخص که افراد با آن سروکار داشته اند استخراج شده است. بازار قیمتی عمومی و عام برای زمین، خودرو یا دستمزد نیروی کار مشخص نمی کند، بلکه قیمت ها به صورت جزئی و خاص برای یک زمینِ مشخص، یک خودرو مشخص و دستمزدی مشخص برای عملکردی مشخص معین می شوند“. [خطاست همه این قیمت های متفاوت، خاص و جزئی را در یک مفهوم عام و کلی به نام قیمت خلاصه کنیم و در نمودارها نشان دهیم].
ارزشی که فرد به کالا نسبت می دهد حاصل قضاوت ذهنی از واقعیت بیرونی است. افراد مطلوبیت و کارآمدی کالا را بر اساس نقش آن در بهبود زندگی و رفاهشان می سنجند. کارل منگر در این باره می نویسد:
“ارزشی چیزی ذاتی در کالا نیست و نمی توان آن را یک ویژگی کالا به شمار آورد و البته چیزی مستقل هم نیست. ارزش قضاوتی است که انسان اقتصادی (economizing) درباره کالاهای در دسترسش بر اساس اهمیت آنها در حفظ زندگی و رفاه خود انجام می دهد. از این رو ارزش را نباید بیرون از آگاهی انسان دنبال کرد. خطای بزرگی است که ارزش را در خودِ کالایی که برای انسان های اقتصادی ارزشمند است جستجو کنیم و روا نیست اقتصاد دانان چنان از “ارزش“ سخن بگویند که گویی چیزی مستقل و واقعی است و آن را عینی تلقی کنند“.
میزس هم به شکلی مشابه اظهار می دارد:
“بی معناست که یک قیمت مشخص را چنان بینیم که گویی در خود چیزی مستقل است. قیمت در واقع بیانگر موضع و دیدگاهی است که انسان ها نسبت به چیزهای در دسترشان دارند و آن هم بسته به وضعیت کنونی آنها در مسیر تلاش شان برای آسان کردن دشواری هاست“.
از این رو قیمت را همواره باید با در نظر داشتن دادوستد خاصی که در آن تعیین می شود بررسی کرد، از آنجا که هر دادوستد خاص است و شرایط ویژه خود را دارد، خطاست که همه این قیمت های متفاوت را با استفاده از ابزارهایی نظیر منحنی های عرضه و تقاضا تجمیع کنیم و همگن و همسان در نظر بگیریم.
قیمت ها چگونه تعیین میشوند؟
برخلاف دیدگاه اقتصاد متعارف، قیمت ها از پیش داده و معین نیستند، بلکه باید یک نفر آنها را تعیین کند و آن هم کسی جز تولیدکننده نیست. وقتی تولیدکننده قیمتی برای محصولش تعیین می کند، به نفع اوست که این قیمت به اندازه ای باشد که با در نظر داشتن مقدار کالای فروش رفته سودی نصیب او شود. در تعیین قیمت، تولیدکننده/کارآفرین باید چند نکته را تغییرات قیمت بر اساس عرضه و تقاضا در نظر بگیرد: مشتریان حاضرند تا چه اندازه پولشان را برای این محصول خرج کنند، قیمت دیگر کالاهای رقیب چقدر است و چقدر برای تولید محصول هزینه شده است.
درست است که تولیدکنندگان قیمت را تعیین می کنند، ولی در واقع این مصرف کنندگان اند که با خرید یا خودداری از خرید کالاها، تصمیم گیرنده نهایی در مورد سودآوری بنگاه ها هستند. از این رو تولیدکننده به یک معنا در بندِ مصرف کننده است. اگر در یک قیمت مشخص به دلیل اینکه تعداد کافی از محصول فروخته نشده است، تولید کننده نتواند از سرمایه گذاری اش بازده مثبتی به دست آورد، برای جبران چاره ای جز کاهش قیمت ندارد. نیاز به توضیح نیست که کارآفرینان در کنار تغییر قیمت فروش محصول خود، برای حفظ سودآوری مجبورند هزینه های تولید را هم تعدیل کنند.
در نتیجه می توان دید که تولید کننده وقتی می تواند از سودآوری خود اطمینان داشته باشد که با قیمت تعیین شده بتواند به حد کافی بفروشد و درآمد مناسبی ایجاد کند؛ درآمدی که افزون بر هزینه های تولید، بهره (هزینه سرمایه) را هم جبران کند. سودآوری یک بنگاه در واقع به این معناست که هم تولیدکننده و هم مصرف کنندگان توانسته اند رفاه خود را افزایش دهند. تولیدکننده با سرمایه گذاری مقدار معینی پول به مقدار پول بیشتری می رسد، این پول بیشتر، به نوبه خود، این امکان را به او می دهد که به مقدار کالا و خدمات بیشتری دسترسی داشته باشد و بتواند وضعیت زندگی و رفاه خود را بهبود بخشد. به شکلی مشابه، مصرف کننده هم با مبادله پول خود با کالا و خدماتی که بیشترین اولویت را برایش دارند، استانداردهای زندگی خود را افزایش می دهد.
می توان دید که تعیین قیمت در واقعیت هیچگاه مکانیکی و خودکار نیست. تولیدکنندگان/کارآفرینان اند که باید دریابند آیا افزایش قیمت کار درستی است یا خیر، آیا افزایش قیمت کالا با توجه به اینکه اغلب کاهشی در مقدار تقاضا به وجود می آورد، همچنان سودآور است؟ وقتی کالایی در قیمت مشخص سودآور است، این پیام رابه کارآفرین می دهد که مصرف کنندگان در این قیمت خواهان آن کالا هستند. از این رو قیمت عاملی مهمی است که در چگونگی بکارگیری منابع اثرگذار است.
پس ملاحظه می کنید که آنچه مقدار عرضه کالا را مشخص می کند یک الگوی تقاضای فرضی (منحنی تقاضا) نیست، بلکه ارزیابی تولیدکننده از این است که در آن زمان و مکان خاص، کالای عرضه شده مُهر تایید تعداد کافی از مصرف کنندگان را خواهد داشت یا خیر. تولیدکننده باید در حد امکان در تعیین قیمت ها دقت به خرج دهد تا بتواند کالاهایش را با سود مناسب به فروش رساند.
چند خطای دیگر
در چارچوب غالب عرضه و تقاضا، افزایش هزینه های تولید در جابه جا شدن منحنی عرضه به چپ (پایین) خود را نشان می دهد و این قیمت کالا را افزایش خواهد داد. در این چارچوب هزینه تولید یک ورودی مهم در تعیین قیمت کالاهاست.
با این حال پیشتر هم گفتیم که تصمیم مشتری برای خریدن یا نخریدن کالاها تنها عاملی است که قیمت را تعیین می کند. خریداران کاری به هزینه تولید یک کالای خاص ندارد. قیمتی که او حاضر است برای یک کالا پرداخت کند بر طبق اولویت هایش در زمان تصمیم برای خرید تعیین می شود. هزینه تولید برای او اهمیت ندارد.
وانگهی، نظریه هزینه تولید زمانی که می خواهد چگونگی تعیین قیمت کالا و خدماتی که هزینه ای برای ایجادشان صرف نشده است را توضیح دهد، به مشکل بر می خورد- برای مثال، قیمت یک زمین بکر که کاری روی آن انجام نگرفته است چگونه تعیین می شود؟ همینطور این نظریه در توضیح قیمت بالای تابلوهای نقاشی مشهور در می ماند، زیرا قیمت بسیار زیاد این نقاشی ها در بازار آشکارا ربطی به هزینه تولیدشان ندارد. رُثبارد در اینباره می نویسد:
“به شکل مشابه، قیمت خدمات مصرفی ناملموس مانند سرگرمی، کنسرت ها، پزشکان، خدمتکاران خانگی و نظیر آن را کمتر بتوان بر اساس هزینه ای به کار رفته در ارائه آنها توضیح داد“.
اقتصاددانان جریان اصلی (اقتصاد متعارف) با الهام از چارچوب عرضه و تقاضا برای یک کالای خاص آن را به کل اقتصاد تعمیم می دهند و برای اقتصاد کشور و جهان هم منحنی عرضه و تقاضا رسم می کنند. برای مثال، آنها بر این باورند که اگر اقتصاد عملکرد مطلوبی ندارد باید با استفاده از سیاست های مالی و پولی تقاضا را تقویت کرد و افزایش داد. با این کار، به فرض ثابت ماندن منحنی عرضه، منحنی تقاضا به سمت راست (بالا) جابه جا خواهد شد و خروجی کلی اقتصاد افزایش خواهد یافت. نیاز به گفتن نیست که این چارچوب رایج عرضه و تقاضا بهانه ای برای دخالت دولت و بانک مرکزی در کسب و کارهاست.
اما در این چارچوب گفته نمی شود که چگونه بالا رفتن تقاضا به خروجی بیشتر اقتصادی می انجامد. افزون بر این هیچ حرفی هم از چگونگی تامین وجه (funding) برای این افزایش خروجی در میان نیست. در واقعیت، تولیدکننده است که محصولات جدید را به بازار معرفی می کند، آنهایند که افزایش کالا و خدمات را محقق می کنند و مصرف کنندگان به خودی خودی نقشی ندارند. تولیدکننده محصول جدید را به مصرف کننده عرضه می کند و او نیز به نوبه خود با خریدن یا نخریدن آن سرنوشت محصولات و سودآوری را رقم می زند. بنابراین نباید تصور کرد که تقاضا به صورت خودکار عرضه را به راه می اندازد.
نمودارهای عرضه و تقاضا همچنین توجیهی برای نظریه های انحصارگری هم فراهم می آورند، نظریه هایی تخیلی که به دولت ها این بهانه را می دهند تا با مداخله های غیرضروری کسب و کارهای موفق را نابود کنند. برای مثال، این باور وجود دارد که شرکتی که قیمت ها را بالاتر از سطح قیمت رقابتی نگاه داشته است دست به انحصارگری زده است و باید با آن مقابله شود.
حتی اگر این استدلال را بپذیریم، باز هم هیچ راهی برای تشخیص بالا بودن قیمت از سطح به اصطلاح تعادلی وجود ندارد (قیمت انحصار). با چه معیاری می توان تعیین کرد که قیمت رقابتی چقدر است؟ رُثبارد در اینباره می نویسد:
“هیچ راهی برای تعریف “قیمت انحصار“ وجود ندارد، زیرا هرگز نمی توان “قیمت رقابتی“ را که قرار است مبنای تعریف آن به اصطلاح “قیمت انحصار“ باشد به دست آورد“.
در تحلیل منحنی های عرضه و تقاضا برای کل اقتصاد، اقتصاددانان عدد خروجی حاصل و قیمت متوسط آن را به کار می گیرند، اما نمی توان برای هیچ یک از آن دو (قیمت متوسط و خروجی کل) تعریفی منطقی به دست داد. چطور می توان برای یک پیراهن ۱۰ دلاری و یک لیتر نوشیدنی ۵۰ دلاری قیمت متوسط تعیین کرد؟ همینطور نمی توان ده پیراهن و یک لیتر شراب را با هم جمع زد و خروجی کل اقتصاد را محاسبه کرد. از این روست که ادعا می کنیم چارچوب نموداری عرضه و تقاضا برای کل اقتصاد بر بنیانی سست استوار است.
گذشته از این، مفهوم تعادل چنانکه که در چارچوب رایج عرضه و تقاضا نشان داده می شود، گمراه کننده است. تعادل در سیاق رفتار هدفمند و آگاهانه هیچ ربطی به برخورد منحنی های عرضه و تقاضا ندارد. تعادل زمانی رخ می دهد که اهداف فرد برآورده شده باشد. وقتی یک تولیدکننده در فروش محصولش موفق عمل کرده و سود به دست آورده است، می توان گفت به تعادل رسیده است.
قضیه برای مصرف کنندگانی که محصول را برای رسیدن به اهداف مختلف خود خریداری کرده اند هم متفاوت نیست و آنها نیز به این معنا به تعادل دست یافته اند. از این رو، سیاست های دولت و بانک مرکزی که جابه جا کردن آن منحنی های خیالی و رسیدن به تعادل را هدف گرفته است، در واقع جز باز داشتن مصرف کننده و تولیدکننده از رسیدن به اهدافشان حاصلی ندارد، در واقع چنین سیاست هایی از رسیدن اقتصاد به تعادل واقعی جلوگیری می کند.
نتیجه گیری
نمودارهای عرضه و تقاضا که در اقتصاد متعارف رایج استفاده می شود اقبال فراوانی دارند و دلیل آن هم چیزی جز سادگی کاربرد آنها نیست، ولی این ابزارها چندان با آنچه در واقعیت رخ می دهد نسبتی ندارند. اقتصادها در دنیای واقعی بسیار پیچیده تر از آن هستند که بتوان آنها را با چند نمودار ساده شبیه سازی کرد، نمودارهایی که “عدم قطعیت”، “خطر کردن های کارآفرینان” و “تغییرات بی امان اقتصاد بازار” را در نظر نمی گیرند.
اما از سویی، این ابزارها چندان بی خطر هم نیستند، زیرا تصمیم گیران دولتی و بانک مرکزی بر مبنای آنها به تدوین سیاست های گوناگون می پردازند. البته تعجبی هم ندارد که چرا آنها همواره شکایت دارند که رفتارهای واقعی اقتصاد با پیش بینی های حاصل از این ابزارها و مدل ها فاصله زیادی دارد.
دیدگاه شما