تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟


طبق قانون در مورد اهلیت استیفاء: هیچکس نمی تواند حقوق خود را اجرا کند مگر اینکه اهلیت لازم بر آن را داشته باشد.

ثبت شرکت

شرایط ماهوی شرکتهای شخص عموما همان شرایط تاسیس شرکتهای سرمایه است .
این شرایط الزاما در ماده 190 قانون مدنی حاکم بر کلیه اعمال حقوقی هستند . وجود قصد و رضایت، اهلیت داشتن ، مشخص بودن موضوع شرکت و مشروع بودن جهتی که شرکت برای آن تاسیس می گردد ، الزاماتی اند که برای ایجاد شرکتهای اشخاص نیز باید رعایت شود .
از میان شرایطی که بیان شد اهلیت در رابطه با موسسین و شرکا ی این شرکتها شایان تامل می نماید. این درنگ ناشی از ماهیت شرکتهای اشخا ص و مسئولیتهای ناشی از شراکت در آنهاست . در اینکه هر شخص که با امضای شرکتنامه و دیگر اسناد تاسیس شرکت و یا پس از تشکیل شرکت ، با ورود خود به عنوان شریک جدید مسئولیتها و تعهداتی را می پذیرد که حتی فراتر از تعهدات قراردادی است، تردیدی وجود ندارد . بنابراین چنین شخصی باید شرط اهلیت رابه عنوان شرطی کلیدی بر اعتبار عمل حقوقی ورود به شرکت دارا باشد حال آیا مشارکت در شرکت تضامنی یا نسبی و یا در شرکتهای مختلط به عنوان شریک ضامن همانند سایر اعمال حقوقی از سوی ولی و یا سرپرست محجور پذیرفتنی است ؟
دکتر ستوده تهرانی از نگاهی دیگر پرسش بالا را پاسخ گفته اند . مطابق دیدگاه ایشان در بسیاری از دیگر کشورها از جمله فرانسه چون شریک شرکت تضامنی تاجر تلقی می شود ، در نتیجه داشتن اهلیت نیز باید وجود داشته باشد . لکن با توجه به عدم پیش بینی شرط تاجر بودن برای شریک شرکت تضامنی در حقوق ایران اهلیت شریک از شرایط اساسی نبوده و اداره ثبت شرکتها نیز از همین رویه پیروی نموده است.
دکتر اسکینی با ابراز اینکه برای شرکای شرکتهای تضامنی اهلیت تجاری ضروری تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ نبوده و دارا بودن اهلیت مدنی کفایت می نماید، در نهایت راه حل میانه ای را برگزیدهاند که مطابق آن هر صغیری را نمی توان به عضویت شرکت تضامنی پذیرفت بلکه صغیر باید ممیز بوده و ولی او نیز اجازه داده باشد .
دیدگاه بالا با رویکرد حقوق تجارت ایران سازگاری نشان می دهد.چرا که علاوه بر رویه ادارات ثبت شرکتها به پذیرش اشخاص محجور به عنوان شریک شرکت تضامنی از طریق ولی و یا سرپرست آنها برخی مقررات قانون تجارت نیز چنین برداشتی را به رسمیت می شناسد . ماده139 این قانون در صورت فوت شریک شرکت تضامنی بقای شرکت را منوط به رضایت دیگر شرکا و قائم مقام متوفی دانسته است . در مورد حاضر عموما ورثه قائم مقام شریک در گذشته به شمار می رود ، که ممکن است در میان آنان وارث صغیر نیز وجود داشته باشد.
ممکن است گفته شود که قائم مقام متوفی اگرچه به صورت مطلق ذکر شده لیکن نظر به ورثه صغیر یا محجور نداشته است ، به ویژه آنکه وارث صغیر خود صلاحیت تصمیم در این خصوص را فاقد بوده ولی یا قیم وی اعمال نظر می نماید . با اندکی درنگ در مفاد ماده بعدی ایراد بالا وارد به نظر نمیرسد . چرا که ماده 140 دوام شرکت تضامنی را در صورت حجر یکی از شرکا به شرط موافقت سرپرست وی امکان پذیر دانسته است .در نتیجه اگر قانون گذار اهلیت شخصی شریک شرکتهای تضامنی و نسبی یا شریک ضامن شرکتهای مختلط را شرط می دانست دیگر نباید مجالی برای ادامه حیات شرکت تضامنی پس از حجر شریک قائل می شد .
این رویکرد قانون گذار محل ایراد است زیرا که عضویت در شرکت تضامنی و یا شرکت مختلط به عنوان شریک ضامن و حتی در شرکت نسبی در برگیرنده خطرات جدی نسبت به همه دارایی چنین شریکی است. در حقیقت مشارکت محجورین در شرکتهای تجاری به عنوان شریک ضامن از طریق سرپرستان آنها باید ممنوع گردد. چرا که هر نوع دخل و تصرفی در حقوق و اموال این دسته از اشخاص باید همراه با رعایت غبطه و مصلحت ایشان باشد . در حالی که وارد ساختن محجور به تجارتی با خطرات قابل پیش بینی با غبطه وی ناسازگار دارد . قانون گذار بایستی عضویت محجورین در شرکت تضامنی و نسبی و نیز مختلط را یا مطلقا ممنوع سازد و یا آنکه مسئولیت را متوجه ولی یا قیم محجور به صورت تضامنی با شریک محجور نیز بداند.

پیگیری ثبت شرکت

دسترسی سریع

مزایای ثبت شرکت

برای انجام فعالیت تجاری و غیر تجاری منظم و سازماندهی شده باید از طریق ثبت یک شرکت یا موسسه و ثبت علامت تجاری تجارت خود را آغاز نمود.

فعالیت رسمی و قانونی و شفاف در پرتوی مجوزهای قانونی تنها و تنها در سایه قانون تجارت جمهوری اسلامی ایران و در قالب یک شرکت ممکن است.

آیا می دانید که . (159)

ورشكستگی در اصطلاح حقوق تجارت، حالت تاجری است كه از پرداخت دیون خود متوقف شود یعنی نتواند به تعهدات تجاری خود عملی كند. توقف از پرداخت دین مستلزم حالت اعسار نیست زیرا ممكن است تاجر اموالی بیش از دیون خود داشته باشد اما فعلاً نتواند دیون خود را بدهد. به عنوان مثال، اموال او در رهن غیر باشد یا مبلغی از اموال خود را به صندوق دادگستری سپرده باشد.

2- داشتن اهلیت قانونی برای اشتغال به تجارت؛ بنابراین اگر شخص محجوری كه اهلیت انجام امور مالی را ندارد به تجارت اشتغال ورزد و دچار عدم توانایی در تأدیه قروض شود، ورشكسته محسوب نمی‌شود.

4- دیون مربوط به معاملات تجارتی باشد؛ در غیر این صورت دیون غیر تجارتی مستلزم توقف نیست مگر اینكه موجب اختلال در امور تجارتی شود.

5- عدم پرداخت دین در نتیجه ناتوانی از تأدیه (پرداخت) آنها باشد؛ در غیر این صورت صرف عدم پرداخت مانند نكول براتی مستلزم ورشكستگی نیست.

6- لازم نیست دارایی تاجر كمتر از بدهی او باشد بلكه اگر (به هر دلیل) نتواند بدهی خود را بپردازد، ورشكسته است.

بر اساس ماده 549 قانون تجارت «هر تاجر ورشكسته كه دفاتر خود رامفقود کرده يا قسمتي از دارایي خود را مخفي كرده يا به طريق مواضعه و معاملات صوري از ميان برده است و همچنين هر تاجر ورشكسته كه خود را به وسيله اسناد يا به وسيله صورت دارایي و قروض به طورتقلب به ميزاني كه در حقيقت مديون نبوده، مديون قلمداد کرده است، ورشكسته به تقلب اعلام و مجازات مي‌شود.»

تاجر ورشکسته از تاریخ صدور حکم از مداخله در تمام اموال خود حتی آنچه که ممکن است در مدت ورشکستگی عاید او شود، ممنوع است. در تمامی اختیارات و حقوق مالی ورشکسته که استفاده از آن موثر در تادیه دیون او باشد، مدیرتصفیه قائم‌مقام قانونی ورشکسته بوده و حق دارد به جای او از اختیارات و حقوق مزبور استفاده کند. (ماده 418 قانون تجارت) آثار حکم ورشکستگی وقتی ظاهر می‌شود که حکم ورشکستگی از دادگاه صلاحیت‌دار صادر شده باشد و برابر ماده 419 قانون تجارت، از تاریخ حکم ورشکستگی هر کس نسبت به تاجر ورشکسته دعوایی از منقول یا غیر منقول داشته باشد، باید بر مدیر تصفیه اقامه یا به طرفیت (علیه) او تعقیب کند. تمامی اقدامات اجرایی نیز مشمول همین دستور خواهد بود. ماده ٤١٨ به طور صریح تاریخ صدور حکم را مبدا سلب مداخله تاجر در تمام اموال خود تعیین کرده است و منطقی نیز به نظر می‌رسد زیرا اشخاص طرف معامله تاجر بدون آگاهی از وضع مالی او مبادرت به تنظیم قرارداهایی کرده و آن را به مورد اجرا می‌گذارند. حال اگر پس از مدتی چنین قراردادهایی به علت توقف تاجر باطل اعلام شود، اشخاص مذکور که سونیتی نیز نداشته‌اند، متضرر خواهند شد.

دادگاه ضمن حکم تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ ورشکستگی خود یا حداکثر در ظرف ٥ روز پس از صدور حکم یک نفر را به سمت مدیریت تصفیه معین می‌کند تا حساب‌های تاجر ورشکسته را تصفیه و دیون او را پرداخت کند و در قبال انجام وظایف قانونی مستحق دریافت حق‌الزحمه‌ای است که از طرف دادگاه معین می‌شود.

حجر ورشکسته، حجر قانونی است که شباهتی به حجر برخی از محجوران دیگر ندارد. ورشکسته مانند محجوری است که اموال او را شخص قیم اداره می‌کند. این در حالی است که اعمال حقوقی ورشکسته باطل نیستند، اما نسبت به مجموعه دارایی او اصولا پس از صدور حکم بلااثر خواهد بود. به همین دلیل است که تعهدات تاجر ورشکسته که در نتیجه قرارداد یا تقصیر عمدی و غیرعمدی ایجاد می‌شود، با وصف منع مداخله تاجر ورشکسته در اموال خود، مانع از این نمی‌شود که او کار جدیدی غیر از تجارت انجام دهد. تاجر ورشکسته اصولا محجور نمی‌شود و در امور غیر مالی خود آزاد است و می‌تواند کاری پیدا کند که زندگی خود را تامین کند؛ یا آن که با موافقت مدیر تصفیه به کار خود ادامه داده یا معاملاتی انجام دهد. حجر محجوران مانند صغیر و دیوانه، حجر ذاتی است و برای حفظ منافع خود محجور است. در صورتی که در مورد ورشکسته، منع مداخله در اموال برای حفظ حقوق بستانکاران است. در واقع، حجر جنبه شخصی دارد و عدم مداخله محجور به لحاظ وضع شخصی و نفع خود او برقرار شده است؛ در حالی که منع مداخله ورشکسته جنبه موضوعی دارد و یک نوع تامین و توقیف قانونی است تا تاجر نتواند با داشتن اختیار اداره اموال خود، آنها را به زیان بستانکاران به اشخاص دیگر منتقل کند.

بر اساس ماده 418 قانون تجارت، تاجر ورشكسته از تاريخ صدور حكم از مداخله در تمام اموال خود حتي آنچه كه ممكن است در مدت ورشكستگي عايد او شود، ممنوع است. در تمامی اختيارات و حقوق مالي ورشكسته كه استفاده از آن موثر در تاديه ديون او باشد، مدير تصفيه، قائم‌مقام قانوني ورشكسته بوده و حق دارد به جاي او از اختيارات و حقوق مزبور استفاده كند.»

بر این اساس، منع مداخله شامل تمام اموال ورشکسته می‌شود، حتی آنچه ممکن است در مدت ورشکستگی عاید او شود، اعم از اموالی که در تجارتخانه دارد، یا اموال شخصی وی. منع مداخله، پیش از هر چیز، شامل اموالی می‌شود که تاجر هنگام صدور حکم ورشکستگی مالک آن است. با توجه به اطلاق ماده 418 قانون تجارت، هر گاه پس از صدور حکم ورشکستگی، به تاجر ارثی برسد یا به دارایی او بیفزاید، این افزایش به سود بستانکاران قابل تقسیم خواهد بود، مشروط بر اینکه ترکه را به طور صریح یا ضمنی قبول کرده باشد. در واقع، به موجب ماده 240 قانون امور حسبی، وراث می‌توانند ترکه را قبول یا رد کنند، که به بستانکاران متوفی داده می‌شود. پرسشی که اینجا مطرح می‌شود، این است که آیا مدیر تصفیه می‌تواند به قائم‌مقامی تاجر قبول ترکه را اعلام کند یا خیر؟ به نظر می‌رسد پاسخ تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ منفی است؛ زیرا اگر ترکه بیش از دیون خود متوفی باشد و مازاد ترکه‌ای وجود داشته باشد، متعلق حق بستانکاران خواهد بود. در نظام حقوقی ما، ارث جنبه قهری دارد، به همین دلیل، در ماده 250 قانون امور حسبی، برای رد ترکه مهلتی یک ماهه مقرر شده است که از تاریخ اطلاع وراث از فوت مورث آغاز می‌شود و در صورت عدم اعلام رد در مدت مذکور، قبول‌شده تلقی خواهد شد. بنابراین، بدون اینکه نیاز به اقدامی از جانب مدیر تصفیه باشد، ترکه متعلق حق بستانکاران قرار می‌گیرد و تاجر در آن حق دخالت ندارد. البته بدیهی است که بستانکاران خود متوفی بر بستانکاران ورشکسته برتری خواهند داشت و طلب آنان باید پیش از بستانکاران اخیر از ترکه پرداخت شود.

1- تاجر ورشکسته از تاریخ صدور حکم ورشکستگی حق عقد قراردادی را که موثر در حقوق هیات بستانکاران باشد، ندارد؛ برای مثال: بازرگان نمی‌تواند به نفع بستانکاری، بر مالی از اموال خود وثیقه برقرار کند. در این صورت، قرارداد مزبور نسبت به هیات بستانکاران تاجر بلااثر است و مال مورد وثیقه باید در اختیار مدیر تصفیه قرار گیرد.

2- از تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ تاریخ صدور حکم ورشکستگی، هر گونه پرداختی به بستانکاران یا اشخاص دیگر ممنوع است و مدیر تصفیه می‌تواند مبلغ پرداختی را از شخص دریافت‌کننده مطالبه کند. این قاعده در صورتی که پرداخت به صورت نقد صورت گرفته باشد، اشکال ایجاد نمی‌کند و کافی است تاریخ پرداخت معین باشد. اما موضوعی که مطرح می‌شود، این است که هر گاه پرداخت با چک صورت گرفته باشد، چگونه باید عمل کرد؟

در حقوق ما بعد از صدور حکم ورشکستگی، دارنده حق وصول چک را ندارد، چه پیش از صدور حکم ورشکسته صادر شده باشد و چه پس از آن. علت این قاعده این است که در حقوق ما، با صدور یا ظهرنویسی چک، محل آن به دارنده منتقل نمی‌شود. بنابراین، با دارنده چک مانند دیگر بستانکاران رفتار خواهد شد.

3- هر گاه یکی از بستانکاران تاجر، پس از صدور حکم ورشکستگی، متقابلاً به ورشکسته بدهکارشود، تهاتر صورت نمی‌گیرد و بدهکار تاجر باید مبلغ بدهی خود را به مدیر تصفیه بپردازد و برای دریافت طلب خود از تاجر، جزء غرما قرار گیرد. این قاعده به طور مسلم موافق روح مقررات قانون تجارت در مورد ورشکستگی است؛ چون این مقررات به منظور برقراری وضعیت برابر میان بستانکاران تاجر وضع شده و قبول تهاتر در چنین حالتی به زیان بستانکاران دیگر است؛ بنابراین باید مردود اعلام شود.

بر اساس ماده 423 قانون تجارت، «هرگاه تاجر بعد از توقف معاملات ذيل را انجام دهد، باطل و بلااثر خواهدبود:

1- هر صلح محاباتي يا هبه و به طوركلي هر نقل و انتقال بلاعوض اعم از اينكه راجع به منقول يا غيرمنقول باشد.

بنابراین هر گاه معامله تاجر پس از صدور حکم ورشکستگی از نوع معاملات مندرج در این ماده از قانون تجارت، یعنی «معاملات تاجر پس از توقف» باشد، اقدام او باطل و بلااثر خواهد بود؛ زیرا زمانی که معاملات مندرج در این ماده از تاریخ توقف باطل اعلام شده است، به طریق اولی، چنین معاملاتی پس از صدور حکم ورشکستگی نیز باطل و بلااثر است. پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که آیا معاملات خارج از انواع مذکور در ماده فوق را می‌توان باطل اعلام کرد؟ پاسخ این است که این نوع معاملات مشروط به اینکه مالی بوده و پس از صدور حکم ورشکستگی منعقد شده باشد، باطل است. هر چند که تاجر محجور به شمار نمی‌آید. در واقع، قاعده منع مداخله، از قواعد آمره و دارای خصیصه نظم عمومی است و بنابراین، اقدامات خلاف آن به حکم ماده (975) قانون مدنی، باطل است. به همین دلیل، شخص ثالثی که با تاجر ورشکسته معامله کرده است، حتی پس از ختم ورشکستگی و پرداخت حقوق بستانکاران حق ندارد تاجر را به اجرای تعهداتش ملزم کند. ماده 975 قانون مدنی می‌گوید: «محکمه نمي‌تواند قوانين خارجي يا قراردادهاي خصوصي را که بر خلاف اخلاق حسنه بوده يا به واسطه‌ جريحه‌دار کردن احساسات جامعه يا به علت ديگر مخالف با نظم عمومي محسوب مي‌شود، به موقع اجرا بگذارد؛ اگر چه اجراي قوانين مزبور اصولاً مجاز باشد.»

وکیل محجورین تیر 11, 1400

وکیل محجورین

وکیل امور و معاملات محجورین و حکم حجر

دسترسی به عناوین صفحه :

برای توضیح وکالت در امور محجورین، ابتدا باید تعریفی از حجر و محجور ارائه شود. سپس در مورد وکیل محجورین و ضرورت آن صحبت خواهد شد.

تعریف حجر و محجور

مفهوم حجر، در مقابل مفهوم اهلیت قرار می گیرد. حجر در لغت به معنی منع است و در اصطلاح حقوقی برای وضعیت حقوقی شخصی که به موجب قانون شخصا صلاحیت اعمال حقوقی اش را بصورت کلی یا جزئی ندارد، به کار برده می شود. محجور نیز به کسی گفته می شود که دارای حجر است.

طبق قانون محجور به شخص دارای حجر گفته می شود. همانطور که بیان شد حجر یعنی شخص صلاحیت قانونی لازم برای داشتن تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ حق معین و انجام عملی را نداشته باشد. بنابراین محجور کسی است که از برخی تصرفات و اعمال حقوقی منع شده باشد در واقع محجور به حکم قانون نمی تواند امور خود را مستقلا اداره کند. قانون مدنی در ماده ۱۲۰۷ صریحا اعلام می کند این اشخاص محجور هستند و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند: صغار، اشخاص غیر رشید، مجانین.

حق مالی، حق و حقوق قانونی است که به موجب آن نیازهای مادی و مالی اشخاص رفع می شود. مانند حق معامله، حق انتفاع، حق انتقال اموال، حق مالکیت و .. اما حق غیرمالی به معنای حق و حقوقی قانونی است که هدف از آن رفع نیازهای عاطفی و معنوی انسان است. مانند: حق زوجیت، حق پدری، حق فرزندی و…

بنابراین محجور کسی است که به دلیل عدم اهلیت یا نقص اهلیت نمی تواند امور و اعمال حقوقی خود را انجام دهد. اهلیت نیز توانایی، صلاحیت و شایستگی فرد برای برخورداری یا اجرای حق برای خود یا اجرای حق در برابر دیگری است. اهلیت بر دو نوع تقسیم شده است: اهلیت تمتع. اهلیت استیفاء.

اهلیت تمتع به معنی توانایی دارا شدن حق است که این اهلیت برای انسان از زمان تولد ایجاد می شود و اهلیت استیفاء، به معنی توانایی بر اجرای حق است مانند تصرف در اموال و انعقاد قرارداد.

انواع حجر

طبق قانون در مورد اهلیت استیفاء: هیچکس نمی تواند حقوق خود را اجرا کند مگر اینکه اهلیت لازم بر آن را داشته باشد.

انواع حجر قانونی

انواع حجر عبارتند از :

نوع اول: حجر عام، حجر خاص: حجر عام، یعنی شخص کاملا از اعمال حقوقی خود و اجرای حقوقش منع شده باشد. به عنوان مثال حجر مجنون از نوع حجر عام است. حجر خاص یعنی شخص توانایی، اهلیت و شایستگی اجرای بخشی از حقوق خود را نداشته باشد. مانند حجر غیررشید (سفیه) که از نوع خاص است و تنها شامل حجر از انجام امور مالی او می شود.

نوع دوم: حجر حمایتی، حجر سوء ظنی: حجر حمایتی با هدف حمایت از محجور مقرر شده است اما حجر سوء ظنی، با هدف حمایت از منافع دیگران مقرر شده است.

نوع سوم: حجر قانونی، حجر قضایی: حجری که به موجب حکم قانون مقرر شده باشد مثل حجر صغیر، حجر قانونی نامیده می شود اما حجری که به موجب حکم دادگاه وضع شده باشد مثل حجر تاجر ورشکسته، حجر قضایی نامیده می شود.

نوع چهارم: حجر بر اساس فقدان اراده و نقص اراده است.

نوع پنجم: حجر امور مالی که محدود به امور مالی است و حجر امور مالی و غیرمالی که هم امور مالی و هم امور غیر مالی را شامل می شود.

نوع ششم: حجری که پایان معین دارد یعنی در زمان مشخصی تمام می شود و حجری که پایان معین ندارد.

انواع محجورین

با توجه به ماده 1207 قاون مدنی: محجورین به سه دسته صغیر، غیر رشید (سفیه) و مجنون تقسیم می شوند.

وکیل محجورین_ صغیر

صغیر:

صغیر به کسی گفته می شود که کوچک است ولی بالغ نشده باشد که در اصطلاح عامیانه این افراد کودک، طفل یا خردسال نامیده می شوند. در اصطلاح حقوقی، صغیر فردی است که به سن بلوغ نرسیده، سن بلوغ دختران به موجب قانون و بر مبنای شرع اسلام 9 سال تمام قمری و برای پسرها 15 سال تمام قمری تعیین شده است.

صغیر به دو نوع صغیر ممیز و صغیر غیرممیز تقسیم می شود. صغیر ممیز یعنی کودکی که به سن بلوغ نرسیده اما اراده، درک و تشخیص نسبی دارد به این معنا که مثلا قوه تشخیص سود را از زیان دارد. اما صغیر غیرممیز این اراده حقوقی و درک و قوه تشخیص صغیر ممیز را ندارد.

غیررشید:

غیررشید یا سفیه (جاهل و احمق) به شخصی گفته می شود که دائما تصرفات مالی او غیرعاقلانه و مخالف رفتار عقلا و عرف است. حجر سفیه محدود به امور مالی اوست و فرد سفیه در امور غیر مالی و حقوقی خود مثل: طلاق، می تواند شخصا و مستقلا عمل کند.

طبق ماده ١٢٠٨ ق. م: غیررشید شخصی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خودش به صورت عقلایی نباشد. طبق این تعریف شخص غیر رشید، عقل و درک کافی برای اداره امور مالی، حفظ منافع مالی و تخشیص مصالح خود را ندارد.

وکیل محجورین

م جنون:

مجنون در فارسی به فردی گفته می شود که دچار اختلال روانی است. اما از نظر حقوقی به کسی ‌گفته می شود که نیروی درک و عقل ندارد و دچار اختلال نیروی عقلانی است.

جنون انواع مختلفی دارد می تواند به صورت ادواری (دوره ای) یادائمی باشد یا می تواند جنون متصل به دوران کودکی باشد. مجنون اراده حقوقی و قوه تشخیص و درک ندارد لذا تمام اعمال حقوقی و معاملاتش حتی اگر ولی یا قیم اجازه داده باشد، باطل است.

طبق ماده ۱۲۱۳ ق. م: مجنون دائمی مطلقا و مجنون ادواری در حال جنون نمی تواند هیچ تصرفی در اموال و حقوق مالی خود داشته باشد هرچند با اجازه ولی یا قیم خود، اما اعمال حقوقی که مجنون ادواری در حال افاقه انجام می دهد نافذ است، مشروط بر آنکه افاقه او مسلم باشد.

معامله با مجنون و صغیر غیرممیز از لحاظ قانونی باطل است و معامله با سفیه و صغیر ممیز با اجازه ولی و یا قیم این اشخاص صحیح است. قانونگذار برای رسیدگی به دعاوی حجر، مرجعی با عنوان دادگاه ویژه رسیدگی به امور حسبی را تعیین کرده است.

اهمیت مراجعه به وکیل محجورین

اهمیت مراجعه به وکیل محجورین

طبق قانون تنها کسی حق معامله اموال خود را دارد که یا مالک باشد یا نمایندگی قانونی از سوی مالک داشته باشد. قیم یا سرپرست محجورین نیز از این نمایندگان قانونی محسوب می شوند که با حکم دادگاه مسئولیت امور محجورین را بر عهده می گیرند.

قیم می‌تواند به نمایندگی از فرد محجور (صغیر، مجنون و سفیه) امور مالی او را مانند خرید و فروش اموال، انعقاد قرارداد، امور مربوط به اجاره و سایر امور مالی و اداری برای اداره اموال او را انجام دهد.

اگر محجور ولی یا قیم داشته باشد اما این افراد برخلاف وظایف قانونی خود و به ضرر محجور عمل نماید و اقدامات لازم برای طرح شکایت از سوی محجور را انجام ندهند مطابق قانون، دادستان رأسا موضوع را تعقیب می کند تا ضرر و زیان بیشتری به محجور وارد نشود.

با توجه به پیچیدگی های قانونی و حساسیت امور مربوط به محجورین، این افراد یا ولی و قیم آن ها برای اموری مانند اثبات حجر، رسیدگی به اعمال حقوقی و انجام معاملات، نیازمند دریافت راهنمایی و اخذ مشورت حقوقی از وکیل متخصص در این زمینه هستند چرا که یک وکیل امور محجورین با تجربه و تخصصی که در این امور دارد می تواند به بهترین شکل موکل خود را راهنمایی کند و در صورت وجود پرونده یا دعاوی مربوط به امور محجورین برای موکل خود، به بهترین نحو این نوع دعاوی را حل و فصل کند.

یک وکیل متخصص در امور محجورین با تسلطی که بر قوانین و مقررات حقوقی و امور مربوط به محجورین و قیمومیت و ولایت و سرپرستی بر این افراد دارد و با توجه به تخصص و تجربه خود در این حوزه می تواند دعاوی و مسائل مربوط به این افراد را به نتیجه مورد نظر موکل هدایت کند و در امور مربوط به محجورین به موکل خود راهمایی و مشورت لازم را بدهد.

ثبت شرکت

شرایط ماهوی شرکتهای شخص عموما همان شرایط تاسیس شرکتهای سرمایه است .
این شرایط الزاما در ماده 190 قانون مدنی حاکم بر کلیه اعمال حقوقی هستند . وجود قصد و رضایت، اهلیت داشتن ، مشخص بودن موضوع شرکت و مشروع بودن جهتی که شرکت برای آن تاسیس می گردد ، الزاماتی اند که برای ایجاد شرکتهای اشخاص نیز باید رعایت شود .
از میان شرایطی که بیان شد اهلیت در رابطه با موسسین و شرکا ی این شرکتها شایان تامل می نماید. این درنگ ناشی از ماهیت شرکتهای اشخا ص و مسئولیتهای ناشی از شراکت در آنهاست . در اینکه هر شخص که با امضای شرکتنامه و دیگر اسناد تاسیس شرکت و یا پس از تشکیل شرکت ، با ورود خود به عنوان شریک جدید مسئولیتها و تعهداتی را می پذیرد که حتی فراتر از تعهدات قراردادی است، تردیدی وجود ندارد . بنابراین چنین شخصی باید شرط اهلیت رابه عنوان شرطی کلیدی بر اعتبار عمل حقوقی ورود به شرکت دارا باشد حال آیا مشارکت در شرکت تضامنی یا نسبی و یا در شرکتهای مختلط به عنوان شریک ضامن همانند سایر اعمال حقوقی از سوی ولی و یا سرپرست محجور پذیرفتنی است ؟
دکتر ستوده تهرانی از نگاهی دیگر پرسش بالا را پاسخ گفته اند . مطابق دیدگاه ایشان در بسیاری از دیگر کشورها از جمله فرانسه چون شریک شرکت تضامنی تاجر تلقی می شود ، در نتیجه داشتن اهلیت نیز باید وجود داشته باشد . لکن با توجه به عدم پیش بینی شرط تاجر بودن برای شریک شرکت تضامنی در حقوق ایران اهلیت شریک از شرایط اساسی نبوده و اداره ثبت شرکتها نیز تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ از همین رویه پیروی نموده است.
دکتر اسکینی با ابراز اینکه برای شرکای شرکتهای تضامنی اهلیت تجاری ضروری نبوده و دارا بودن اهلیت مدنی کفایت می نماید، در نهایت راه حل میانه ای را برگزیدهاند که مطابق آن هر صغیری را نمی توان به عضویت شرکت تضامنی پذیرفت بلکه صغیر باید ممیز بوده و ولی او نیز اجازه داده باشد .
دیدگاه بالا با رویکرد حقوق تجارت ایران سازگاری نشان می دهد.چرا که علاوه بر رویه ادارات ثبت شرکتها به پذیرش اشخاص محجور به عنوان شریک شرکت تضامنی از طریق ولی و یا سرپرست آنها برخی مقررات قانون تجارت نیز چنین برداشتی را به رسمیت می شناسد . ماده139 این قانون در صورت فوت شریک شرکت تضامنی بقای شرکت را منوط به رضایت دیگر شرکا و قائم مقام متوفی دانسته است . در مورد حاضر عموما ورثه قائم مقام شریک در گذشته به شمار می رود ، که ممکن است در میان آنان وارث صغیر نیز وجود داشته باشد.
ممکن است گفته شود که قائم مقام متوفی اگرچه به صورت مطلق ذکر شده لیکن نظر به ورثه صغیر یا محجور نداشته است ، به ویژه آنکه وارث صغیر خود صلاحیت تصمیم در این خصوص را فاقد بوده ولی یا قیم وی اعمال نظر می نماید . با اندکی درنگ در مفاد ماده بعدی ایراد بالا وارد به نظر نمیرسد . چرا که ماده 140 دوام شرکت تضامنی را در صورت حجر یکی از شرکا به شرط موافقت سرپرست وی امکان پذیر دانسته است .در نتیجه اگر قانون گذار اهلیت شخصی شریک شرکتهای تضامنی و نسبی یا شریک ضامن شرکتهای مختلط را شرط می دانست دیگر نباید مجالی برای ادامه حیات شرکت تضامنی پس از حجر شریک قائل می شد .
این رویکرد قانون گذار محل ایراد است زیرا که عضویت در شرکت تضامنی و یا شرکت مختلط به عنوان شریک ضامن و حتی در شرکت تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ نسبی در برگیرنده خطرات جدی نسبت به همه دارایی چنین شریکی است. در حقیقت مشارکت محجورین در شرکتهای تجاری به عنوان شریک ضامن از طریق سرپرستان آنها باید ممنوع گردد. چرا که هر نوع دخل و تصرفی در حقوق و اموال این دسته از اشخاص باید همراه با رعایت غبطه و مصلحت ایشان باشد . در حالی که وارد ساختن محجور به تجارتی با خطرات قابل پیش بینی با غبطه وی ناسازگار دارد . قانون گذار بایستی عضویت محجورین در شرکت تضامنی و نسبی و نیز مختلط را یا مطلقا ممنوع سازد و یا آنکه مسئولیت را متوجه ولی یا قیم محجور به صورت تضامنی با شریک محجور نیز بداند.

پیگیری ثبت شرکت

دسترسی سریع

مزایای ثبت شرکت

برای انجام فعالیت تجاری و غیر تجاری منظم و سازماندهی شده باید از طریق ثبت یک شرکت یا موسسه و ثبت علامت تجاری تجارت خود را آغاز نمود.

فعالیت رسمی و قانونی و شفاف در پرتوی مجوزهای قانونی تنها و تنها در سایه قانون تجارت جمهوری اسلامی ایران و در قالب یک شرکت ممکن است.

ابطال حکم حجر

دادخواست حکم حجر و تعیین قیم و سایر دادخواست های حقوقی و دادخواست خانواده و وکیل برای تقاضای صدور حکم حجر را در گروه حقوقی آساک دنبال نمائید. ابطال حکم حجر توسط وکیل پایه یک دادگستری انجام شده و می توان برای اعتراض به حکم حجر و دریافت نمونه دادخواست ابطال معامله محجور نیز به ما مراجعه نمائید. کلمه حجر در لغت به معنی محرومیت فرد و ممنوعیت آن از انجام دادن برخی کارها و اعمال می باشد.
سوالاتی که در این حوزه مطرح می باشد این است که چگونه می توان حجر فردی را اثبات کرد؟ درصورتی که محجور معامله ای را منعقد کرده باشد چگونه می توان آثار آن قرارداد را از بین برد؟ آیا می دانید حجر چیست و محجور به چه کسی اطلاق می‌شود؟ آیا می دانید حکم معاملات محجورین چه می باشد؟ آیا شما به وکیل متخصص در دعاوی ناشی از حجر نیاز دارید؟ ابطال سند به دلیل حجر و رابطه محجوریت با ابطال سند را در این محتوا ضمن بررسی معاملات محجور،قبل و بعد از صدور حکم حجر بررسی می کنیم.

Asaklaw


تصمیم تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ برای رفع حجر یکی از مواردی است که افراد کمی در مورد آن می دانند.

برای پرداختن به این موضوع، بهتر است ابتدا در مورد حکم حجر توضیحی داده شود:

صدور حکم حجر به معنای جلوگیری از مداخله طرف مقابل در امور غیر مالی و مالی خود است که با توجه به روحیات روانی چنین وضعیت حقوقی را ایجاد می کند.

در این مقاله به موارد مختلف و چگونگی صدور حکم حجر و رفع آن می پردازیم.

جهت عضویت در اینستاگرام آساک کلیک کنید

Asaklaw


رفع حجر چیست؟

به عبارت دیگر، همه افراد به محض تولد از اهلیت تمتع برخوردار خواهند شد، این بدین معناست که امکان و توانایی برخورداری از حق را دارند، اما این امکان نیز وجود دارد که فرد صلاحیت استیفا را نداشته باشد، یعنی او نمی تواند از حق خود در محل اجرا استفاده کند.

فردی که توانایی استیفا را ندارد، محجور می گویند. به عبارت دیگر محجور شخصی است که به دلیل نقص یا عدم صلاحیت قادر به استیفای حقوق خود نباشد.

ضمناً هیچکس مطابق مقررات پرونده محجور تلقی نمی شود، مگر اینکه قبلاً از سوی دادگاه صالح به حجر محکوم شده باشد.

در نتیجه، اصل این است که هیچ کس محجور فرض نمی شود مگر اینکه خلافش ثابت شود.

ابطال حکم حجر از منظر قانون

چیزی که بسیاری از مردم از آن آگاه نیستند این است: اگرچه حکم صادر شده به دلیل کودک بودن فرد در بزرگسالی لغو می شود، اما بلوغ تنها او را در انجام کارهای غیرمالی خود آزاد می گذارد.

این را هم بدانید که سن بلوغ در دختر ۹ سال تمام قمری و برای پسر ۱۵ سال تمام قمری است.

اما برای اینکه محجور بتواند به امور مالی خود رسیدگی کند باید به سن قانونی ۱۸ سال رسیده باشد که در این صورت باید با کمک وکیل به دادگاه مراجعه و برای صدور حکم اقدام کند.

دادگاه نیز با اعزام وی به پزشکی قانونی و تحقیقات محلی به این درخواست رسیدگی می کند و در صورت مشاهده رشد، حجر ابطال می شود.

توجه داشته باشید که در دو مورد دیگر، یعنی، جنون و سفیه بودن، کار به این سادگی نیست! و در کل باید ثابت شود که وضعیت روحی این محجور بهتر شده است یعنی خود فرد باید به دادگاه مراجعه کند و اعلام کند که دیگر در آن حالت سابق نیست.

دادگاه نیز وارد عمل شده و اقدامات لازم از جمله اخذ گواهی پزشکی قانونی را انجام می دهد.

تحقیقات معمولا از خود فرد دیوانه انجام می شود. سپس بر اساس این تصمیم، قیم نیز باید دنبال زندگی خود باشد.

چون وکالتش مثل حجر باطل می شود و الان یک نفر داریم که می تواند گلیمش را از آب بیرون بکشد.

البته طبق قانون، قیم اگر معتقد باشد حجر هنوز برداشته نشده است، می تواند به این تصمیم اعتراض کند.

جهت عضویت در کانال تلگرام آساک کلیک کنید

Asaklaw


انواع شخص محجور

به طور کلی حجر به دو دسته تقسیم می شود:

مشمولان این دسته حق ورود به هیچ یک از حقوق شهروندی خود را ندارند و برای بهره مندی از امور حقوقی باید امین یا قیم داشته باشند.تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟

مشمولان این دسته صرفاً قدرت انجام برخی از اعمال را ندارند و نیاز به ولی یا قیم دارند، اما در سایر موارد قانونی چنین نیست.

این محدودیت اغلب در مورد مسائل مالی اعمال می شود. نمونه ای از حجر خاص، فردی است که به سادگی قادر به اعمال حقوق مالی خود نیست.

حجر انواع دیگری نیز دارد که عبارتند از:

۱) حجر ظنی:

به معنای حمایت از محجور در برابر دیگران است تا دیگران نتوانند از حجر او سوء استفاده کنند.

در مورد افراد صغیر، مجنون و نابالغ، قانون گذار به دلیل ناتوانی در اداره کامل امور، محدودیت هایی را برای آنها و کسانی که با آنها تعامل دارند، در نظر گرفته است.

به عنوان مثال، هر گاه شخصی به صغیر مجنون یا غیر ممیز مالی بدهد، صغیر یا مجنون مسئولیتی در قبال نقص یا از بین رفتن آن مال ندارد. اما حجر شبهه، یعنی حفظ دیگران در برابر مفلس، مانند ورشکستگی تاجر ورشکسته است.

۲) حجر حقوقی و حجر قضایی:

حجر حقوقی به معنای قانون به رسمیت شناختن مستقیم آن شخص ورشکسته است، بنابراین اشخاص زیر معسر محسوب می شوند و حق تصرف در اموال خود را ندارند.

  • ۱. صغار
  • ۲. افراد غیر رشید
  • ۳. دیوانه

منع قضایی نیز به این معناست که حکم حجر شخصی در دادگاه صادر می شود; مثل حجر تاجر ورشکسته که دادگاه صادر می کند.

۳) حجر بر اساس بی اراده بودن:

ممکن است افراد به دلیل عدم درک و شعور و اراده، محجور شناخته شوند.

۴) حجر در امور مالی و غیر مالی:

ممکن است شخصی در امور مالی اهلیت نداشته باشد مانند حجر سفیه. و گاهی حجر هم شامل امور مالی و هم غیر مالی می شود مانند حجر صغیر و مجنون.

۵) حجر که در آن زمان معنایی ندارد:

در برخی موارد حجر انسان به زمان معینی محدود می شود، مانند غیبت صغیر که با رسیدن به سن بلوغ رفع می شود، اما در برخی موارد زمان باعث نمی شود. مانند حجر دیوانه ای که نمی داند کی از بین می رود و چقدر ادامه دارد.

Asaklaw

Asaklaw


دلیل درخواست ابطال حجر

ناتوانی یک حالت موقتی است، مثلاً فردی که دیوانه است سلامت روان خود را بازیابد یا ناخودآگاه با رسیدن به سن بلوغ می تواند اعلام رشد کند. .

بنابراین، گوشه نشینی موقتی است و لزومی ندارد که انسان تا پایان عمر در انزوا بماند.

در چنین حالتی فرد مدعی خروج از حجر یا ادعای رشد است، پس حق دارد با کمک وکیل خانواده به دادگاهی که حکم حجر را صادر کرده و مدارکی که برای سلامتی او است را ارائه و اثبات کند.

مثلاً دختری بعد از نه سالگی و پسری بعد از پانزده سالگی می توانند به دادگاه مراجعه کنند و ادعا کنند که بزرگ شده و اداره اموال و امور او را به دست می گیرند.

نهایی شدن دستور ابطال حجر

صدور حکم ابطال حجر کار ساده ای نیست و باید همان مراحلی را طی کرد که برای صدور حکم حجر در دادگاه طی شد و ممکن است سخت تر هم باشد.

این مراحل شامل تحقیقات محلی، خودآزمایی، نظریه پزشکی قانونی، سلامت شخص و غیره است.

اگر شخصی قصد اقدام برای ابطال حجر را داشته باشد چندین تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ راه پیش رو دارد اما بهترین راه این است که وکیل بگیرد تا او اقدامات لازم را برای رفع حجر انجام دهد.

از تاریخ صدور حکم ابطال حجر، رابطه سرپرستی محجور و قیم قطع می‌شود و پس از ان فرد فرصت تصرف در اموال و دارایی خود را پیدا می‌کند و اقدامات قانونی را انجام می‌دهد.

اگر قیم، ولی یا دادستان پس از صدور حکم ابطال حجر همچنان بر این باورند که فرد در وضعیت نابسامانی قرار دارد و نمی تواند دارایی خود را مدیریت کند، می توانند نسبت به حکم اولیه اعتراض کنند.

شرایط دادخواست ابطال حجر

عموماً دادخواست صدور ابطال حجر توسط شخص مدعی خروج از حجر و به نیابت از دادستان، ولی یا قیم قهری دادگاهی که صلاحیت دارد، مطرح می شود.

شاکی یا شخصی که مدعی ترک حجر است باید کلیه مدارک و دلایلی را که مربوط به ترک حجر است و در واقع سلامت روحی و روانی خود را ثابت کند به دادگاه صالح ارائه کند.

این دلایل و شواهد ممکن است شامل نظر پزشک متخصص باشد. دادگاه در رسیدگی به این دعوی نظر کارشناس پزشکی قانونی را نیز جلب می کند.

در صورتی که دادگاه تشخیص دهد شاکی حجر را ترک کرده است، حکم به رفع حجر می دهد. البته این حکم قابل اعتراض نیز هست.

وکیل برای ابطال حکم حجر

برای ابطال حکم باید به وکیل ماهر و با صلاحیت مراجعه کرد تا مدارک کافی برای رفع محرومیت جمع آوری و به دادگاه ارائه کند.

وجود یک وکیل خوب در رفع محجوریت بسیار مهم است تا با ارائه مدارک کافی دادگاه را مجاب به صدور حکم رشد و حذف حجر در مورد موکل کند.

گروه وکلای آساک با سال‌ها تجربه در پرونده‌های مختلف حقوقی و کیفری در تهران می‌توانند به خوبی در زمینه ابطال حکم عمل کرده و منجر به پیروزی شما در دادگاه و صدور حکم رفع حجر و در نتیجه کنترل اموال و حقوق افراد شوند.

Asaklaw


مشاوره حقوقی:
09023589119

سئوالات حقوقی خود را اینجا از ما بپرسید .
کارشناسان ما در اسرع وقت پاسخگو خواهند بود.
ابطال حکم حجر؛ هیات تحریریه: سالار مرشدی



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.