حکم حجر چیست؟
حکم رفع حجر یکی از مواردیست که کمتر کسی درباره آن اطلاع دارد. برای پرداختن به این موضوع ابتدا بهتر است تا توضیحی در باب حکم حجر اراده دهیم: صدور حکم حجر به معنای ممانعت از مداخله شخص محجور در امور غیرمالی و امور مالی خود است که با توجه به ضعف روحی فرد محجور چنین وضعیت حقوقی را به وجود می آورد. در این مقاله به جوانب و شرایط صدور حکم حجر و رفع آن می پردازیم.
فهرست موضوعات ( برای مطالعه هر عنوان روی آن کلیک کنید)
حکم رفع حجر چیست؟
به دیگر سخن، همه اشخاص به محض آن که متولد می شوند از اهمیت تمتع بهره مند خواهند شد، به این معنا که این امکان و توانایی را دارند که دارای حق باشند اما این امکان نیز وجود دارد که آن شخص اهلیت استیفا نداشته باشد، یعنی نتواند آن حقی که دارد را به محل اجرا بگذارد و از آن استفاده کند.
به آن شخصی که از اهلیت استیفاء بی بهره باشد، محجور گفته می شود. به عبارت دیگر محجور کسی است که به دلیل نقص یا فقدان در اهلیت امکان اعمال کردن حقوق خود را ندارد. گذشته از این ها، مطابق با مقررات موضوعه هیچ کس محجور محسوب نمی شود، مگر آن که در گذشته بر علیه او حکم حجر از طریق دادگاه صالح صادر شده باشد. در نتیجه، اصل بر آن تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ است که هیچ کس محجور فرض نخواهد شد مگر آن که خلافش ثابت شود.
ابطال حکم حجر
نکته ای که خیلی افراد از آن خبر ندارند این است که: اگرچه حکمی که در سلول به دلیل کودک بودن فرد صادر می شود در بزرگسالی لغو می شود، اما بلوغ فقط او را در انجام کارهای غیرمالی خود مختار می کند. همچنین بدانید که سن بلوغ برای دختران ۹ سال کامل قمری و برای پسران ۱۵ سال کامل قمری است.
اما برای اینکه محجور به امور مالی خود رسیدگی کند، باید به سن قانونی ۱۸ سال رسیده باشد. در این مورد، باید با کمک وکیل به دادگاه مراجعه کرده و درخواست صدور حکم رشد کند. دادگاه همچنین این درخواست را با فرستادن وی به پزشک قانونی و انجام تحقیقات محلی در نظر میگیرد و اگر رشد را محرز بداند در نتیجه حجر ابطال میشود.
توجه داشته باشید که در دو مورد دیگر یعنی محرومیت، جنون و سفاهت کار چندان ساده نیست! و به طور کلی، باید ثابت شود که وضعیت روحی این زندانی بهتر شدهو یعنی خود شخص باید به دادگاه رفته و اعلام کند که دیگر محجور نیست.
دادگاه همچنین وارد عمل میشود و اقدامات لازم از جمله اخذ گواهی پزشکی قانونی مبنی بر سلامت روان را انجام میدهد. تحقیقات معمولا از خود فرد دیوانه یا مجنون انجام می شود. سپس بر اساس این تصمیم، سرپرست نیز باید دنبال زندگی خود برود. زیرا نمایندگی او نیز مانند حجر محجور باطل میشود و اکنون ما شخصی را داریم که می تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. البته، طبق قانون، قیم فرد در صورتی که معتقد باشند حجر هنوز برداشته نشده است، می تواند به این تصمیم اعتراض کند.
اقسام حکم حجر
به طور کلی طبق گفته وکیل امور حقوقی در اصفهان حجر به دو دسته تقسیم می شود:
الف) حجر عام:
محجورینی که در این دسته قرار دارند حق ورود در هیچ کدام از حقوق مدنی خود را نداشته و در بهره مندی از کلبه امور حقوقی باید یک ولی، وصی، یا قیم داشته باشد.
ب) حجر خاص:
محجورینی که در این دسته جای دارند صرفاً قدرت اجرا کردن بخشی از اعمال را ندارد و در مورد آن احتیاج به قیم یا وصی و یا ولی دارند اما در سایر موارد حقوقی احتیاجی به آن نیست. این محدودیت غالباً در مورد مباحث مالی به کار می رود. مثالی برای حجر خاص سفیه است که صرفاً توان اجرای حقوق مالی خود را ندارد.
اما طبق اظهارات وکیل حقوقی حجر انواع دیگری نیز دارد، از جمله:
۱) حجر حمایتی و سوء ظنی: حجر حمایتی، به معنای حمایت از محجور در مقابل دیگران است، که دیگران نتوانند از حجر او سوء استفاده کنند. مثلاً در مورد صغیر، مجنون و غیر رشید، قانونگذار به این دلیل که آنها نمی توانند امور خود را کاملاً اداره کنند، برای آنها و کسانی که با آنان تعامل دارند، محدودیت هایی مقرر کرده است. مثلاً هرگاه کسی مالی در اختیار صغیر غیر ممیز و یا مجنون بگذارد، صغیر یا مجنون مسئول ناقص یا تلف شدن آن مال نیستند. اما حجر سوء ظنی، یعنی حمایت از دیگران در مقابل محجور، همچون محجور به حساب آمدن تاجر ورشکسته.
۲) حجر قانونی و حجر قضایی: حجر قانونی یعنی قانون له صورت مستقیم آن شخص را محجور بشناسد، لذا اشخاص ذیر محجور شناخته شده و حق تصرف در اموال خود را ندارند.
۱.صغار ۲. اشخاص غیر رشید ۳. مجانین
حجر قضائی نیز بدین معناست که حکم محجوریت شخصی توسط دادگاه صادر شود؛ همچون حجر تاجری که ورشکسته شده است که توسط دادگاه صادر میشود.
۳) حجر مبتنی بر فقدان اراده و نقص اراده: امکان پذیر است که افرادی به علت فقدان قوه درک، شعور و اراده محجور شناخته شوند. مثل حجر صغیر ممیز یا سفیه.
۴) حجر در امور مالی و غیرمالی: ممکن است که شخصی، تنها در امور مالی محجور باشد یا به عبارتی اهلیت نداشته باشد مثل حجر سفیه. و گاهی نیز حجر هم امور مالی و هم غیر مالی را شامل می شود مثل حجر صغیر و مجنون.
۵) حجری که زمان در آن معنی ندارد: در بعضی مواقع محجور بودن یک فرد به زمان خاصی محدود است مثل محجور بودن صغیر که با رسیدن به سن بلوغ و رشد، رفع خواهد شد، البته در بعضی از موارد دیگر زمان معنی ندارد مثل حجر مجنون که مشخص نخواهد چه موقع برطرف میشود تا کی ادامه دارد.
انواع افراد محجور
بهترین وکیل اصفهان اظهار داشت در قانون مدنی افراد محجور به سه دسته تقسیم میشوند که به ترتیب زیر است:
الف) صغیر
صغیر خود به دو دسته تقسیم می شود؛ صغیر ممیز و غیرممیز
- صغیر غیر ممیز: از هنگام نوزادی تا تقریباً ۷ سالگی کودک صغیر غیرممیز محسوب میشود که هیچ اختیاری ندارد و نمی تواند خوب را از بد تشخیص دهد.
- صغیر ممیز: به پس از ۷ سالگی تا موقع به بلوغ رسیدن یعنی ۱۸ سالگی فرد صغیر ممیز بحساب میآید. صغیر ممیز میتواند خوب را از بد تشخیص دهد و اعمال حقوقی خود را با اخذ اذن از ولی ، وصی و قیم انجام دهد.
ب) غیر رشید (سفیه)
غیر رشید یا سفیه کسی است که عادت به اسراف دارد و یا به بیان ساده تر تصرفات مالی او عاقلانه نیست .
تشخیص رشید از غیر رشید، از طریق معیارهای پذیرفته شده در عرف صورت میگیرد و که اثبات کردن آن دسوار است و بهتر است با وکیل معروف اصفهان مشورت کرد.
ج) مجنون :
مجنون به فردی اطلاق میشود که قوه عقل و درک نداشته و در واقع اختلال مغزی دارد. جنون درجاتی دارد ولی جهت صدور حکم حجر، جنون هر شدت و درجهای داشته باشد، سبب حجر است.
علت طرح درخواست رفع حجر
وکیل حقوقی اصفهان به نکته مهمی در این خصوص اشاره کرد، به گفته او محجوریت یک حالت موقت است، مثلاً شخصی که جنون دارد، میتواند مجدداً صحت و سلامت عقلی خود را به دست آورد، یا غیررشید که میتواند با رسیدن به سن بلوغ اعلام رشد کند. بنابراین محجوریت امری موقتی بوده و لزومی ندارد که یک شخص تا پایان عمر محجور باقی بماند.
در چنین حالتی فرد مدعی است که از حالت حجر خارج شده و یا مدعی رشد است، در نتیجه این اختیار را دارد که به کمک وکیل خانواده در اصفهان به آن دادگاهی که حکم حجر را صادر کرده رجوع کند و مدارک و شواهدی را که دال بر بر سلامت او است ، ارائه داده و ثابت کند.
به طور مثال دختر بعد از نه سالگی و پسر پس از پانزده سالگی میتواند به دادگاه مراجعه کرده و مدعی رشد شود و خود اختیار تصرف در اموال و اموراتش را به دست بگیرد.
قطعی شدن حکم رفع حجر
گرفتن حکم رفع حجر امری ساده نیست و باید همان مراحلی که برای صدور حکم حجر در دادگاه طی شده بود را سپری کند و حتی ممکن است سخت تر نیز باشد. این مراحل شامل تحقیقات محلی، تحقیق از خود فرد، تحصیل نظریه پزشکی قانونی، احراز صحت سلامت و رشد فرد و … می شود.
چنانچه کسی قصد داشته باشد جهت رفع حجر خود اقدام کند، را های مختلفی پیش روی اوست، اما بهترین راه این است که وکیل اخذ کند و تا وی اقدامات لازم را برای طرح درخواست رفع حجر انجام دهد و یا چنانچه قیم یا ولی دارد امکان طرح درخواست از سوی آنان نیز وجود دارد. و در اخر در صورتیکه کسی را نداشت دادستان باید درخواست رفع حجر او را به دادگاه بدهد.
از تاریخ صدور حکم رفع حجر، رابطه قیمومیتی که بین محجور و قیم وجود دارد قطع می شود و دیگر پس از این فرد این امکان را دارد که خود در اموال و دارایی هایش تصرف کند و اعمال حقوقی انجام دهد.
وکیل متخصص در امور حقوقی اضافه کرد اگر بعد از آنکه حکم رفع حجر فرد صادر شد، چنانچه قیم، ولی و یا دادستان همچنان معتقدند فرد محجور بوده و نمی تواند اداره دارایی های خود را به دست بگیرد، می توانند به حکم بدوی اعتراض کنند.
شرایط دادخواست حکم رفع حجر
به طور کلی دادخواست حکم رفع حجر از طرف کسی که ادعای خروج از حجر را دارد و به طرفیت دادستان، قیم یا ولی قهریه دادگاهی که صلاحیت رسیدگی دارد ارائه می شود. خواهان یا همان کسی که مدعی هروج از حجر است باید تمامی مدارک و دلایلی که به خروج از حجر مربوط است و در واقع ثابت کننده سلامت وضعیت عقلانی و روحی او است را به دادگاه صالح بدهد. این دلایل و مدارک امکان دارد شامل نظریه پزشک متخصص باشد. دادگاه هم به هنگام رسیدگی به این دادخواست، نظر کارشناس پزشکی قانونی را کسب می کند. اگر برای دادگاه خروج خواهان از حجر محرز شود، حکم به رفع حجر می دهد. که البته این حکم نیز قابلیت اعتراض دارد.
مرجع صالح برای رسیدگی به دعوای رفع حجر
به گفته وکیل امور حقوقی و همچنین طبق بند ۱۲ ماده ۴ قانون حمایت خانواده، دادگاه خانواده صلاحیت رسیدگی به دعوای رفع حجر را دارد. پس لازم است خواهان درخواست خود را از طریق دفاتر خدمات الکترونیک قضایی ثبت کرده تا این دفاتر درخواست او را به دادگاه خانواده صالح ارجاع دهند.
مدارک مورد نیاز جهت طرح دعوای رفع حجر:
- تصویر مصدق دادنامه مربوط به صدور حکم حجر که اختیاری است،
- تصویر مصدق نظریه پزشک قانونی که اختیاری است،
- کارت ملی برای احراز هویت و کارت بانغک برای پرداخت هزینه دادرسی،
- استعلام نظر پزشکی قانونی،
- انجام دادن و ارائه تحقیقات محلی،
- شنیدن شهادت شهود و مطلعین،
- شماره پرونده استنادی و
- دیگر دلایل و مستنداتی که مورد نیاز است.
گواهی عدم بارداری در طلاق چیست؟
در هیچ کدام از متون قانونی و ضوابط فقهی عدم بارداری زوجه به منظور صحت طلاق شرط نگردیده است و صرفا طلاق طی مدت عادت ماهیانه یا نفاس بعد از زایمان میباشد که مانع از انجام طلاق میشود.
عدم تخلیه ملک توسط فروشنده چه آثاری دارد؟
از جمله از اصلیترین مشکلاتی که امکان دارد صاحبان املاک با آن روبهرو گردند، آن است که مستاجران در انقضای قرارداد اجاره، نسبت به تخلیه ملک اقدام نکنند.
طلاق غیابی از طرف مرد چقدر طول می کشد؟
از جمله انواع طلاق، طلاق غیابی میباشد که در شرایط ویژهای هر کدام از زن و مرد در دادگاه خانواده آن را درخواست میکنند.
محجورین
حامد امیری
محجورین اشخصی هستند که از مصادره اموال و حقوق مالی و غیر مالی منع شده باشند. این افراد به سه گروه عمده خردسالان، غیررشید و مجانین تقسیم می شوند.
فلسفه ایجاد چنین گروهی، حمایت از دستاوردهای مالی و غیر مالی آنها برای جلوگیری از اشتباه و ضرر برای خودشان است. بنابراین نصب قیم برای این افراد ضروری است.
همچنین حجر مفهومی است که در مقابل اهلیت استیفا به کار می رود. اما سوال این جاست که اهلیت به چه معناست که کسی که فاقد آن باشد محجور شناخته می شود؟
وکیل شهرستان اصفهان بیان می دارد که اهلیت به دو دسته تقسیم می شود؛ اهلیت تمتع و اهلیت استیفاء. اهلیت تمتع به توانایی و شایستگی برای دارا شدن حق گفته می شود.
در حالی که اهلیت استیفاء به معنای توانایی و شایستگی برای اجرا کردن حق است. وی می افزاید مبنای اهلیت تمتع انسان بودن است، یعنی همین که انسان وجود داشته باشد اهلیت تمتع نیز دارد.
اما مبنای اهلیت استیفا داشتن درک و تمیز است، زیرا صرفا اشخاصی که دارای قوه ی درک باشند می توانند اعمال حقوقی خود را انجام دهند.
حال اگر کسی تنها در برخی از امور قوه ی تمیز و تشخیص پیدا کرد تنها نسبت به همان امور اهلیت استیفا تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ دارد و برای باقی امور فاقد اهلیت است. هر انسانی با رشید شدن اهلیت استیفایش کامل می شود.
فهرست موضوعات ( برای مطالعه هر عنوان روی آن کلیک کنید)
حجر به چه معناست؟
کلمه ی حجر در لغت به معنای منع و بازداشتن است. اما حجر در اصطلاح حقوقی به معنای عدم داشتن اهلیت استیفاء است. وکیل اصفهان برای تعریف نمودن حجر در حقوق چنین می گوید: « حجر عبارت است از منع شخص به حکم قانون از این که بتواند امور خود را به صورت مستقل و بدون آن که کسی دخالت کند انجام دهد و شخصا نیز توان انجام اعمال حقوقی داشته باشد.»
تعریف دیگری که می توان برای حجر ارائه داد بدین صورت است: عدم توانایی قانونی شخص در اعمال و اجرای حق.
البته نکته ای که وکیل دادگستری در ربطه با محجورین اضافه می کند این است که این روزها حجر معنای گسترده ای دارد و نمی توان آن را صرفا در امور مالی دید. به عبارت دیگر حجر در نظام قانونی ایران تنها به امور مالی محدود نمی شود و اعمال حقوقی غیر مالی نیز ممکن است در مبحث حجر قرار بگیرد. به طور مثال کسی که مجنون است به دلیل حجری که دارد توانایی انجام دادن اعمال حقوقی اعم از مالی و غیر مالی را ندارد و منع شده است.
حتما بخوانید : حجر و رفع حجر چیست؟
چه کسانی محجور محسوب می شوند؟
بنا بر گفته ی وکیل حقوقی به صورت کلی محجورین به ۳ دسته تقسیم می شوند: ۱- صغیر ۲- سفیه ۳- مجنون
در ادامه به ترتیب هر یک از آن ها تعریف خواهد شد.
۱٫ صغیر
صغیر به کسی گفته می شود که به بلوغ و رشد نرسیده باشد، یعنی کودکانی که توانایی تشخیص خوب را از بد ندارند و نمی توانند درک کنند چه چیز برایشان خوب است و چه چیز بد. این کودکان امکان انجام اعمال حقوقی را ندارند در نتیجه باید تحت سرپرستی ولی قهری یا قیم باشند تا بر اعمال آن ها نظارت داشته باشند.
نکته ای که وجود دارد این است که این امکان وجود دارد که برخی از کودکان توانایی تمیز دادن خوب را از بد داشته باشند، در چنین حالتی بخشی از اعمال حقوقی صغیر بدون آن که نیاز به تنفیذ ولی یا قیم داشته باشد، صحیح است.
به طور مثال صغیر می تواند تملکات بلاعوض را قبول کند، یعنی اگر کسی به او مالی هبه کند و صغیر قبول کند صحیح بوده و احتیاجی به تنفیذ ولی نیست.
وکیل اصفهان در باره این گروه از محجورین می گوید زمانی که صغیر به سن بلوغ و رشد برسد از حجر خارج شده و امکان انجام اعمال حقوقی دارد. سن رشد به سنی گفته می شود که شخص دیگر در آن سن بتواند اموال خود را بطور عاقلانه اداره کند. سن بلوغ در قانون مدنی ایران برای پسران ۱۵ سال تمام قمری و برای دختران ۹ سال تمام قمری است.
۲٫ سفیه
در علم حقوق به کسی سفیه گفته می شود که با وجود آن که از لحاط سنی و جسمانی به بلوغ و رشد رسیده است ولی قداماتی انجام می دهد که نشان از آن دارد که نمی تواند اموالش را اداره کند و به بیان دیگر تصرفاتی که در اموالش دارد عاقلانه نیست.
البته باید دقت کرد که این ناتوانی در اداره امور و عاقلانه نبودن تصرفات باید به صورت دائمی باشد. یعنی در صورتی که کسی تنها چند بار تصرفات ناعاقلانه کرده است در اموالش به این معنی نیست که سفیه است.
نکته ی مهمی که در خصوص سفیه وجود دارد این است که با وجود آن که سفیه محجور محسوب شده و نیاز به ولی یا قیم دارد اما با این حال محجوریت او تنها محدود به امور مالی است و در امور غیرمالی خود می تواند اعمال حق کند.
۳٫ مجنون
به گفته ی وکیل خوب اصفهان به کسی که به طور کامل قوه ی درک و عقل نداشته و در قوای دماغی اختلال کامل دارد مجنون گفته می شود. لذا اگر چنین شخصی اعمال حقوقی انجام دهد از هر نوعی اعم از آن که کاملا به نفعش باشد و یا به ضررش و یا مالی باشد یا غیر مالی، باطل است.
البته نباید مجنون را با سفیه اشتباه گرفت زیرا سفیه شخص عاقلی است که فقط نمی تواند اموال خود را اداره کند.
تقسیمات حجر به چه صورت است؟
به گفته ی وکیل اصفهان بسته به این که نوع ممنوعیت محجورین در تصرفاتش و مبنای حقوقی آن می توان تقسیمات مختلفی را برای حجر نام برد. به عنوان مثال حجر از یک لحاط به حجر عام و خاص و از یک لحاظ دیگر به حجر حمایتی و حجر سوءظمی تقسیم می شود. در ادامه تمامی تقسیم بندی های حجر را نام برده و مختصرا توضیح می دهیم.
۱) حجر عام و حجر خاص:
وکیل حقوقی بیان می کند حجر عام به حجری گفته می شود که فرد محجور به طور کلی از اجرا کردن حقوق خود و انجام دادن اعمال حققی ممنوع است. به عنوان نمونه جنون از انواع حجر عام است چون از تصرف در کلیه ی اعمال و حقوق خود ممنوع شده است به دیگر بیان مجنون به علت این که فاقد اراده است تمامی اعمال حقوقی اش چه عقد باشد چه ایقاع، باطل است.
صغیر (ممیز) نیز محجور عام است به این علت که به جز در موارد استثنایی نمی تواند خقوق خود را اعمال کند.
حجر خاص به حجری گفته می شود که فرد تنها در قسمتی از حقوق خود نمی تواند تصرف کند، مثلا سفیه محجور خاص است چون تنها در امور مالی خود ممنوعیت دارد و یا تاجر ورشکسته نیز به همین شکل، از تصرف در اموال خود ممنوع شده است.
۲) حجر حمایتی و حجر سوءظنی:
حجر حمایتی به این معناست که قانون گذار حمایت از محجورین را مدنظر خود قرار داده است در صورتی که در حجر سوءظنی این حمایت از منافع دیگران است که مورد توجه قانون گذار قرار گرفته است.
به عنوان مثال حجر صغیر، مجنون و سفیه حجر حمایتی است، زیرا این اشخاص به دلیل این که در قوای دماغی خود نقص یا اختلال دارند این امکان را ندارند که امور خود را آن چنان که شایسته است اجرا بنمایند.
از همین رو قانون گذار آن ها محجور دانسته و نهاد هایی را برای حمایت آنان در نظر گرفته است. ولی باید توجه نمود که حجر تاجر ورشکسته حجر سوءظنی است زیرا هدف از محجور شناختن وی این بوده است که حقوق طلبکاران حفظ شده و از تصرفات مالی تاجر که به ضرر آن ها است جلوگیری شود.
۳) حجر قانونی و حجر قضایی:
این امکان وجود دارد که حجر به حکم مستقیم قانون باشد و یا آن که به حکم مستقیم دادگاه باشد. حجر به حکم قانون را حجر قانونی و حجر به حکم دادگاه را حجر قضایی می نامند. برای مثال حجر صغیر از نوع حجر قانونی است یعنی بنا بر حکم قانون او محجور شناخته می شود، و حجر مجنونی که پس از آن که به سن بلوغ و رشد رسید دچار جنون می شود، حجر قضایی است چون دادگاه حکم حجر او را صادر می کند.
۴) حجر مبتنی بر فقدان اراده و حجر مبتنی بر نقص اراده:
در بعضی از موارد حجر ناشی از فقدان درک، شعور و اراده است و در بعضی دیگر از موارد هم حجر به علت ناقص بودن یا کافی نبودن اراده است. وکیل خبره در اصفهان می گوید حجر مجنون از نوع اول است یعنی فقدان درک و شعور و اراده و حجر صغیر ممیز و سفیه از نوع دوم یعنی نقص یا عدم کفایت اراده است.
۵) حجر در امور مالی و حجر در امور مالی و غیر مالی:
برخی از حقوقدانان حجر را از این لحاظ که منحصر به امور مالی است یا هم امور مالی را در بر می گیرد و هم امور غیر مالی را، به دو دسته تقسیم بندی کرده اند؛ در نتیجه بنا بر سخنان وکیل حقوقی، حجر سفیه محدود و منحصر به امور مالی او است چون که سفیه دارای عقل معاش نیست و نمی تواند در اموال خود تصرفات عاقلانه انجام دهد، لیکن در امور غیر مالی درک و شعور و اراده دارد. همچنین حجر صغیر و مجنون مطلق است یعنی هم امور مالی و هم امور غیر مالی را در بر می گیرد.
نتیجه گیری
به عنوان نتیجه گیری از مطالب محجورین می توان عنوان کرد که محجورین به ۳ دسته تقسیم می شوند، مجنون، سفیه و صغیر
اعمال حقوقی مجنون اعم از آن که مالی باشد یا غیر مالی و یا کاملا به نفعش باشد و یا به ضررش باطل است.
اعمال حقوقی صغیر نیز چنانچه توانایی تمیز خوب از بد را داشته باشد و کاملا به نفع صغیر باشد صحیح و نافذ است و این حکم در خصوص سفیه نیز جریان دارد. البته سفیه می تواند امور غیرمالی خود را بدون آن که نیازی به تنفیذ ولی یا قیم داشته باشد انجام دهد مثل نکاح.
همه چیز درباره تجار و تعریف تاجر
تاجر کیست و چکار میکند؟ به چه عملیاتی، عملیات تجاری گفته میشود؟ معیار تاجر بودن یا نبودن یک شخصیت حقیقی و یا شخصیت حقوقی در چیست؟ در حقوق تجارت ایران از معیار موضوعی برای شناسایی تاجر استفاده میشود یا معیار شخصی ملاک اعتبار و تشخیص است؟ لازم به ذکر است به دلیل طولانی نشدن مقاله، عملیات تجاری مذکور در مقاله جداگانه ای تحت عنوان عملیات تجارتی تقدیم حضور گردیده است.
تعریف تاجر مطابق قانون تجارت ایران
وکیل متخصص امور شرکت ها اذعان میدارد: مطابق ماده یک قانون تجارت، تاجر کسی است که شغل معمولی خود را معاملات تجارتی قرار دهد. وجود و احراز دو شرط برای تشخیص تاجر بودن شخص، ضروری و لازم است.
۱) شرط اول آن است که تاجر، شغل معمولی خود را معاملات تجارتی قرار داده باشد.
۲) شرط دوم آن است که معاملات تجارتی، به حساب خود تاجر انجام پذیرند.
وکیل شرکت میگوید: در ادامه به تشریح این دو مورد پرداخته میشود. ولیکن خوب است در همین جا به خاطر بسپارید که مطابق این تعریف، اشخاص حقوقی نیز میتوانند تاجر باشند و عملکرد آنان مشمول قوانین و مقررات قانون تجارت باشد. زیرا مطابق ماده ۵۸۸ قانون تجارت: “شخص حقوقی میتواند دارای کلیه حقوق و تکالیفی شود که قانون برای افراد در نظر گرفته است.
نکته: در حقوق تجارت، منظور از اشخاص حقوقی، شرکت های تجارتی میباشند که تاجر هم هستند.
معیار موضوعی و معیار شخصی در حقوق تجارت
وکیل برای شرکت میگوید: برای تعریف تاجر و اعمال تجارتی دو نظریه مختلف وجود دارد:
۱) نظریه شخصی: طبق این نظریه، صرفا و صرفا، اگر هر دو طرف معامله تاجر باشند، آن معامله، تجارتی محسوب شده و موضوع معامله دارای اهمیت نمیباشد. زیرا حقوق تجارت بر پایه صنف تجار شکل گرفته است. لذا اشخاص عادی ملزم به رعایت قواعد و تشریفات حقوق تجارت نمیباشند. از این روی، عملیات مهم نمیباشد و صرفا اشخاص طرفین معامله باید تاجر باشند.
۲) نظریه موضوعی: طبق این نظریه، آنچه که مهم است و معیار میباشد، معاملاتی است که میان اشخاص به وقوع میپیوندد لذا تفاوتی ندارد که چه اشخاصی، طرفین قرارداد هستند. لذا هر کسی که این معاملات تجارتی را انجام بدهد، مشمول مقررات حقوق تجارت باشد.
ایران از کدام نظریه در حقوق تجارت پیروی میکند؟
وکیل متخصص برای شرکت ها میگوید: با در نظر گرفتن مواد ۱ الی ۳ قانون تجارت ایران درمی یابیم که حقوق تجرات ایران بصورت مختلط از هر دو نظریه پیروی مینماید. زیرا در ماده ۱ ابراز داشته: تاجر کسی است که مبادرت به عملیات تجارتی میکند. و در ماده ۲ گفته: عملیات تاجر ملاک است، مانند تصدی به عملیات حراجی و غیره. و در ماده ۳ عنوان نموده: سایر معاملاتی که به اعتبار تاجر بودن متعاملین یا یکی از آنها، تجارتی است را برشمرده. مانند کلیه معاملات شرکت های تجارتی. و بطور کلی میتوان گفت: هر یک از مصادیق مواد فوق، موجب تاجر شناختن شخص یا اشخاص میباشد.
نقش وکیل در دعاوی تجاری شرکت ها چیست؟
وکیل متخصص دعاوی تجاری و امور شرکت ها در دعاوی مطرحه در دادگستری و یا پیش از طرح دعوا، نسبت به بررسی کلیه ابعاد موضوع اقدام نموده و در جلسه تشکیل یافته تحت عنوان مجمع عمومی فوق العاده دیدگاه قانونی و پیش بینی سرنوشت موضوع حقوقی پیش آمده را متذکر میگردد. اعضا با دید باز و اشراف بر قوانین و سرنوشت دعوا نسبت به طرح یا عدم طرح و یا صلح و سازش اقدام مینمایند.
چه چیزی شغل تجارت محسوب میشود؟
تاجر کسی است که تجارت را شغل خود قرار داده باشد. لذا تکرار عملیات، از ارکان تشکیل دهنده شغل تجارت میباشد. لازمه شغل تجارت، تکرار معاملات تجارتی است. میزان تکرار هم بستگی به عرف و عادت محل دارد. لذا نمیتوان مقدار معینی را برای آن در نظر گرفت. حجم و میزان آن معامله یا معاملات مهم است. در نهایت تشخیص در این موارد مطابق قانون با قاضی است.
تاجر باید معاملات تجاری را به نام چه شخصی انجام دهد؟
تاجر مطابق قانون تجارت مکلف و موظف است که معاملات تجاری را برای خود به نام خود و به حساب خود انجام دهد. ( سایر موارد استثنائی را که قانون تجارت، تاجر معرفی نموده است را در ادامه به تفصیل شرح خواهیم داد. مانند دلال و حق العمل کار). پس تاجر باید معاملات تجارتی اش را به حساب و به نام خودش انجام دهد.
نکته: وکیل متخصص شرکت میگوید: نظر به مطلب فوق، کارمندان تجارتخانه یا مدیران شرکت و کلیه کارگران و کارمندان حقوق بگیر، تاجر محسوب نمیشوند.
شرایط اشتغال به تجارت چیست؟
وکیل برای انجام امور شرکت میگوید: شغل تجارت را که بررسی نمودیم. حال سوال این است که برای اینکه اشتغال به شغل تجارتی داشته باشیم، باید چه شرایطی را دارا باشیم؟ آیا نیاز به رعایت قواعد خاصی دارد؟ پاسخ مثبت است. خوب است بدانید که برای اشتغال به تجارت باید شرایط ذیل را دارا باشید. به بیان و بررسی موردی هرکدام پرداخته میشود:
الف) تاجر باید اهلیت داشته باشد
تاجر باید بالغ، عاقل و رشید باشد. پس مقصود از اهلیت آن است که سه صفت بلوغ، عقل و رشد باید در تاجر موجود باشد. مطابق ماده ۲۱۰ و ۲۱۱ و ۲۱۲ قانون مدنی، متعاملین باید برای معامله اهلیت داشته باشند و اهل محسوب شدن یعنی بالغ و عاقل و رشید باشد. لذا معامله با اشخاصی که اهلیت ندارند، باطل است.
ب) تاجر باید مقررات و نظامات مخصوص را رعایت کند
اصل بر این است اشتغال به تجارت برای عموم آزاد است. زیرا اصل ۲۸ قانون اساسی بیان میدارد که هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست، برگزیند. ولیکن برای اشتغال به شغل تجارت در برخی از قوانین خاص، محدودیت هایی در نظر گرفته شده است. مانند ماده ۱ قانون انحصار تجارت مصوب ۱۹ تیر ۱۳۱۱ و قانون مصوب دهم اسفند ۱۳۱۴ درخصوص معاملات ارزی. برخی دیگر از محدودیت هاف در واقع منع اشتغال به شغل تجارت نبوده بلکه برای آن شخص، تخلف انتظامی به همراه دارد. مانند آنکه قضات دادگستری ممنوع از اشتغال به تجارت میباشند. ولیکن اگر به شغل تجارت مبادرت ورزند، میتوان معاملات ایشان را باطل اعلام نمود؟ قطعا پاسخ منفی است و یک قاضی، در صورتیکه تجارت کند، مشمول مقررات مربوط به تخلفات شغلی خود خواهد گردید.
تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟
اگر تاجر در حین تجارت محجور گردد تکلیف شغل و معاملات وی چه خواهد بود؟ اگر تجارتخانه به محجوری به ارث برسد چه؟ آیا ولی یا قیم میتوانند برای محجور معاملات تجارتی انجام دهند؟ آیا امکان ضرر در اموال تاجر محجور وجود ندارد؟ پس چگونه میتوان مدعی گردید که ولی یا قیم برای محجور تجارت نکنند؟ اگر تجارتخانه را رها کنند و تجارت نکنند چه ؟ باز هم به اموال محجور آسیب وارد میگردد، پس حکم مساله در چیست؟ خوب دقت نمایید، مطابق قانون مدنی، ولی یا قیم صرفا میتوانند به اداره اموال محجور بپردازند. زیرا نماینده بودن ولی یا قیم موجب آن نمیشود که معاملات تجارتی را برای محجور انجام دهند.
نکته: وکیل متخصص شرکت ها و امور تجاری می افزاید: ولیکن یک راه حل وجود دارد. به ماده ۴۰۰ قانون تجارت عنایت بفرمایین: با فوت یا حجر رییس تجارتخانه، قائم مقام تجارتی منعزل نیست. با انحلال شرکت، قائم مقام تجارتی منعزل است. لذا اگر محجور خودش قبل از حدوث حجر، قائم مقام تجارتی تعیین نموده باشد، ایشان به فعالیت تجاری ادامه خواهند داد.
ماده ۴۰۰ قانون تجارت با ماده ۶۷۸ قانون مدنی در تعارض است. زیرا قانون مدنی میگوید، پس از حدوث جنون و فوت، نمایندگی باطل میگردد. برای رفع این تعارض میتوان گفت: قانون تجارت در این قسمت، بعد از قانون مدنی تصویب شده است. لذا خاص لاحق، ناسخ عام سابق بوده و میتوان چنین استناد نمود که در خصوص قائم مقام تجارتی، مفاد ماده ۴۰۰ قانون تجارت معتبر است. مضافا آنکه برای رعایت غبطه و مصلحت محجور احوط آن است که قائم مقام تجارتی به فعالیت خویش ادامه دهد.
آیا کسبه جزء، تاجر میباشند؟
مطابق حقوق تجارت، کسبه جزء ، تاجر میباشند. ولیکن به دلیل اینکه فعالیت اینگونه اشخاص محدود و مختصر است و علی الاصول دارای سواد زیادی نیز نمیباشند، از بسیاری از الزاماتی که برای تجار در نظر گرفته شده است، معاف میباشند. الزاماتی از قبیل: عدم الزام به تهیه دفاتر تجاری، عدم الزام به ثبت معاملات تجارتی خود، پذیرش ادعای اعسار از ایشان بدون نیاز به الزام به اعلام ورشکستگی.
نکته: اگر جزو کسبه جزء میباشید و دعاوی مطروحه علیه خود را مخالف حقوق و مزایای خود میدانید حتما با برقراری تماس با موسسه حقوقی ما با وکیل تجاری متخصص مشاوره حقوقی نمایید.
چه کسانی کسبه جزء میباشند؟
مطابق قانون سال ۱۳۱۱ کسانی که فروش سالانه آنها از ۱۲۰۰۰ ریال تجاوز نکند و شوفر، گاریچی و سایر متصدیان حمل و نقل به شرطی که عایدی سالانه آنها از مبلغ مذکور تجاوز نکند. سپس در طی تصویب ماده واحده ای این مبلغ به ۱۰ میلیون تومان و ۵ میلیون تومان افزایش پیدا نمود.
وکیل دعاوی شرکت در تهران
تاجر در حقوق تجارت کسی است که با اشتغال به شغل تجارت مشمول مقررات قانون تجارت گردیده و همانطور که از مزیت های ویژه ای برخوردار میگردد، تکالیف خاصی هم بر عهده وی قرار میگیرد. خصوصا در مورد شرکت های تجاری این امر صادق است. زیرا نظر و عقیده چندین شخص دخیل در تصمیمات بوده و نحوه عملکرد هر یک میبایست مورد بررسی قرار گیرد. همچنین باید وکیل متخصص مربوط به امور تجاری ابعاد مختلف رعایت جمیع تشریفات قانونی را مورد بررسی قرار دهد. موسسه حقوقی و داوری امین عدالت کبریا به این دلیل که متشکل از وکلای پایه یک دادگستری میباشد، میتواند این اطمینان را به شما بدهد که حتی با یک تماس تلفنی و اخذ مشاوره حقوقی تفاوت دانش و تخصص وکلای ما با سایرین مشخص و محرز میگردد.
وکالت در موضوع ورشکستگی
2- داشتن اهلیت قانونی برای اشتغال به تجارت؛ بنابراین اگر شخص محجوری كه اهلیت انجام امور مالی را ندارد به تجارت اشتغال ورزد و دچار عدم توانایی در تأدیه قروض شود، ورشكسته محسوب نمیشود.
3- ورشكستگی تنها به اعمال تجارتی تعلق دارد.
4- دیون مربوط به معاملات تجارتی باشد؛ در غیر این صورت دیون غیر تجارتی مستلزم توقف نیست مگر اینكه موجب اختلال در امور تجارتی شود.
5- عدم پرداخت دین در نتیجه ناتوانی از تأدیه (پرداخت) آنها باشد؛ در غیر این صورت صرف عدم پرداخت مانند نكول براتی مستلزم ورشكستگی نیست.
6- لازم نیست دارایی تاجر كمتر از بدهی او باشد بلكه اگر (به هر دلیل) نتواند بدهی خود را بپردازد، ورشكسته است.
اقسام ورشكستگی
با توجه به مواد 549، 541 و 412 قانون تجارت سه نوع ورشكستگی وجود دارد:
الف) ورشكستگی عادی؛ كه تاجر بر اثر عوامل خارجی یا حوادث غیر مترقبه بدون تقصیر یا تقلب متوقف شود.
ب) ورشكستگی به تقصیر؛ که به واسطه تقصیر و خطای تاجر، حاصل میشود و از جمله جرایم غیر عمدی است.
ج) ورشكستگی به تقلب؛ به دلیل سوء نیت و حیله و تقلبی كه تاجر به كار برده است، مجرم شناخته شده است.
بر اساس ماده 549 قانون تجارت «هر تاجر ورشكسته كه دفاتر خود رامفقود کرده يا قسمتي از دارایي خود را مخفي كرده يا به طريق مواضعه و معاملات صوري از ميان برده است و همچنين هر تاجر ورشكسته كه خود را به وسيله اسناد يا به وسيله صورت دارایي و قروض به طورتقلب به ميزاني كه در حقيقت مديون نبوده، مديون قلمداد کرده است، ورشكسته به تقلب اعلام و مجازات ميشود.»
آثار و نتایج حكم ورشكستگی
به طور خلاصه آثار ورشكستگی به قرار زیر است:
1- منع مداخله تاجر در اموال خود.
2- ممنوعیت از مداخله در دعاوی.
3- بطلان معاملات.
4- حال شدن دیون مؤجّل.
5- سقوط حق تعقیب انفرادی بستانكاران.
6- تأدیه و تأمین مطالبات.
7- سلب اعتبار.
8- محرومیت از برخی حقوق سیاسی اجتماعی.
9- مجازات ورشكسته در صورت صدور حكم ورشكستگی به تقصیر و تقلب.
تاجر ورشکسته از تاریخ صدور حکم از مداخله در تمام اموال خود حتی آنچه که ممکن است در مدت ورشکستگی عاید او شود، ممنوع است. در تمامی اختیارات و حقوق مالی ورشکسته که استفاده از آن موثر در تادیه دیون او باشد، مدیرتصفیه قائممقام قانونی ورشکسته بوده و حق دارد به جای او از اختیارات و حقوق مزبور استفاده کند. (ماده 418 قانون تجارت)آثار حکم ورشکستگی وقتی ظاهر میشود که حکم ورشکستگی از دادگاه صلاحیتدار صادر شده باشد و برابر ماده 419 قانون تجارت، از تاریخ حکم ورشکستگی هر کس نسبت به تاجر ورشکسته دعوایی از منقول یا غیر منقول داشته باشد، باید بر مدیر تصفیه اقامه یا به طرفیت (علیه) او تعقیب کند. تمامی اقدامات اجرایی نیز مشمول همین دستور خواهد بود.ماده ٤١٨ به طور صریح تاریخ صدور حکم را مبدا سلب مداخله تاجر در تمام اموال خود تعیین کرده است و منطقی نیز به نظر میرسد زیرا اشخاص طرف معامله تاجر بدون آگاهی از وضع مالی او مبادرت به تنظیم قرارداهایی کرده و آن را به مورد اجرا میگذارند. حال اگر پس از مدتی چنین قراردادهایی به علت توقف تاجر باطل اعلام شود، اشخاص مذکور که سونیتی نیز نداشتهاند، متضرر خواهند شد.
تعیین مدیر تصفیه
دادگاه ضمن حکم ورشکستگی خود یا حداکثر در ظرف ٥ روز پس از صدور حکم یک نفر را به سمت مدیریت تصفیه معین میکند تا حسابهای تاجر ورشکسته را تصفیه و دیون او را پرداخت کند و در قبال انجام وظایف قانونی مستحق دریافت حقالزحمهای است که از طرف دادگاه معین میشود.
منع مداخله
حجر ورشکسته، حجر قانونی است که شباهتی به حجر برخی از محجوران دیگر ندارد. ورشکسته مانند محجوری است که اموال او را شخص قیم اداره میکند. این در حالی است که اعمال حقوقی ورشکسته باطل نیستند، اما نسبت به مجموعه دارایی او اصولا پس از صدور حکم بلااثر خواهد بود. به همین دلیل است که تعهدات تاجر ورشکسته که در نتیجه قرارداد یا تقصیر عمدی و غیرعمدی ایجاد میشود، با وصف منع مداخله تاجر ورشکسته در اموال خود، مانع از این نمیشود که او کار جدیدی غیر از تجارت انجام دهد.تاجر ورشکسته اصولا محجور نمیشود و در امور غیر مالی خود آزاد است و میتواند کاری پیدا کند که زندگی خود را تامین کند؛ یا آن که با موافقت مدیر تصفیه به کار خود ادامه داده یا معاملاتی انجام دهد. حجر محجوران مانند صغیر و دیوانه، حجر ذاتی است و برای حفظ منافع خود محجور است. در صورتی که در مورد ورشکسته، منع مداخله در اموال برای حفظ حقوق بستانکاران است.در واقع، حجر جنبه شخصی دارد و عدم مداخله محجور به لحاظ وضع شخصی و نفع خود او برقرار شده است؛ در حالی که منع مداخله ورشکسته جنبه موضوعی دارد و یک نوع تامین و توقیف قانونی است تا تاجر نتواند با داشتن اختیار اداره اموال خود، آنها را به زیان بستانکاران به اشخاص دیگر منتقل کند.
حدود منع مداخله
بر اساس ماده 418 قانون تجارت، تاجر ورشكسته از تاريخ صدور حكم از مداخله در تمام اموال خود حتي آنچه كه ممكن است در مدت ورشكستگي عايد او شود، ممنوع است. در تمامی اختيارات و حقوق مالي ورشكسته كه استفاده از آن موثر در تاديه ديون او باشد، مدير تصفيه، قائممقام قانوني ورشكسته بوده و حق دارد به جاي او از اختيارات و حقوق مزبور استفاده كند.»
بر این اساس، منع مداخله شامل تمام اموال ورشکسته میشود، حتی آنچه ممکن است در مدت ورشکستگی عاید او شود، اعم از اموالی که در تجارتخانه دارد، یا اموال شخصی وی. منع مداخله، پیش از هر چیز، شامل اموالی میشود که تاجر هنگام صدور حکم ورشکستگی مالک آن است. با توجه به اطلاق ماده 418 قانون تجارت، هر گاه پس از صدور حکم ورشکستگی، به تاجر ارثی برسد یا به دارایی او بیفزاید، این افزایش به سود بستانکاران قابل تقسیم خواهد بود، مشروط بر اینکه ترکه را به طور صریح یا ضمنی قبول کرده باشد. در واقع، به موجب ماده 240 قانون امور حسبی، وراث میتوانند ترکه را قبول یا رد کنند، که به بستانکاران متوفی داده میشود.پرسشی که اینجا مطرح میشود، این است که آیا مدیر تصفیه میتواند به قائممقامی تاجر قبول ترکه را اعلام کند یا خیر؟ به نظر میرسد پاسخ منفی است؛ زیرا اگر ترکه بیش از دیون خود متوفی باشد و مازاد ترکهای وجود داشته باشد، متعلق حق بستانکاران خواهد بود. در نظام حقوقی ما، ارث جنبه قهری دارد، به همین دلیل، در ماده 250 قانون امور حسبی، برای رد ترکه مهلتی یک ماهه مقرر شده است که از تاریخ اطلاع وراث از فوت مورث آغاز میشود و در صورت عدم اعلام رد در مدت مذکور، قبولشده تلقی خواهد شد. بنابراین، بدون اینکه نیاز به اقدامی از جانب مدیر تصفیه باشد، ترکه متعلق حق بستانکاران قرار میگیرد و تاجر در آن حق دخالت ندارد. البته بدیهی است که بستانکاران خود متوفی بر بستانکاران ورشکسته برتری خواهند داشت و طلب آنان باید پیش از بستانکاران اخیر از ترکه پرداخت شود.
آثار منع مداخله
قاعده منع مداخله در ماده 418 قانون تجارت، متضمن آثار و نتایج متعددی است، از جمله:تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟
1- تاجر ورشکسته از تاریخ صدور حکم ورشکستگی حق عقد قراردادی را که موثر در حقوق هیات بستانکاران باشد، ندارد؛ برای مثال: بازرگان نمیتواند به نفع بستانکاری، بر مالی از اموال خود وثیقه برقرار کند. در این صورت، قرارداد مزبور نسبت به هیات بستانکاران تاجر بلااثر است و مال مورد وثیقه باید در اختیار مدیر تصفیه قرار گیرد.
2- از تاریخ صدور حکم ورشکستگی، هر گونه پرداختی به بستانکاران یا اشخاص دیگر ممنوع است و مدیر تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ تصفیه میتواند مبلغ پرداختی را از شخص دریافتکننده مطالبه کند. این قاعده در صورتی که پرداخت به صورت نقد صورت گرفته باشد، اشکال ایجاد نمیکند و کافی است تاریخ پرداخت معین باشد. اما موضوعی که مطرح میشود، این است که هر گاه پرداخت با چک صورت گرفته باشد، چگونه باید عمل کرد؟
در حقوق ما بعد از صدور حکم ورشکستگی، دارنده حق وصول چک را ندارد، چه پیش از صدور حکم ورشکسته صادر شده باشد و چه پس تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ از آن. علت این قاعده این است که در حقوق ما، با صدور یا ظهرنویسی چک، محل آن به دارنده منتقل نمیشود. بنابراین، با دارنده چک مانند دیگر بستانکاران رفتار خواهد شد.
3- هر گاه یکی از بستانکاران تاجر، پس از صدور حکم ورشکستگی، متقابلاً به ورشکسته بدهکارشود، تهاتر صورت نمیگیرد و بدهکار تاجر باید مبلغ بدهی خود را به مدیر تصفیه بپردازد و برای دریافت طلب خود از تاجر، جزء غرما قرار گیرد. این قاعده به طور مسلم موافق روح مقررات قانون تجارت در مورد ورشکستگی است؛ چون این مقررات به منظور برقراری وضعیت برابر میان بستانکاران تاجر وضع شده و قبول تهاتر در چنین حالتی به زیان بستانکاران دیگر است؛ بنابراین باید مردود اعلام شود.
ضمانت اجرای منع مداخله
بر اساس ماده 423 قانون تجارت، «هرگاه تاجر بعد از توقف معاملات ذيل را انجام دهد، باطل و بلااثر خواهدبود:
1- هر صلح محاباتي يا هبه و به طوركلي هر نقل و انتقال تاجر محجور چه مقرراتی دارد؟ بلاعوض اعم از اينكه راجع به منقول يا غيرمنقول باشد.
2- تاديه هر قرض اعم از حال يا موجل به هروسيلهای كه به عمل آمده باشد.
3- هر معامله كه مالي از اموال منقول يا غيرمنقول تاجر را مقيد کند و به ضرر طلبكاران تمام شود.»
بنابراین هر گاه معامله تاجر پس از صدور حکم ورشکستگی از نوع معاملات مندرج در این ماده از قانون تجارت، یعنی «معاملات تاجر پس از توقف» باشد، اقدام او باطل و بلااثر خواهد بود؛ زیرا زمانی که معاملات مندرج در این ماده از تاریخ توقف باطل اعلام شده است، به طریق اولی، چنین معاملاتی پس از صدور حکم ورشکستگی نیز باطل و بلااثر است.پرسشی که در اینجا مطرح میشود، این است که آیا معاملات خارج از انواع مذکور در ماده فوق را میتوان باطل اعلام کرد؟ پاسخ این است که این نوع معاملات مشروط به اینکه مالی بوده و پس از صدور حکم ورشکستگی منعقد شده باشد، باطل است. هر چند که تاجر محجور به شمار نمیآید.در واقع، قاعده منع مداخله، از قواعد آمره و دارای خصیصه نظم عمومی است و بنابراین، اقدامات خلاف آن به حکم ماده (975) قانون مدنی، باطل است. به همین دلیل، شخص ثالثی که با تاجر ورشکسته معامله کرده است، حتی پس از ختم ورشکستگی و پرداخت حقوق بستانکاران حق ندارد تاجر را به اجرای تعهداتش ملزم کند.ماده 975 قانون مدنی میگوید: «محکمه نميتواند قوانين خارجي يا قراردادهاي خصوصي را که بر خلاف اخلاق حسنه بوده يا به واسطه جريحهدار کردن احساسات جامعه يا به علت ديگر مخالف با نظم عمومي محسوب ميشود، به موقع اجرا بگذارد؛ اگر چه اجراي قوانين مزبور اصولاً مجاز باشد.»
اهلیت و حجر چیست و چه اقسامی دارد؟
اهلیت و حجر چیست و چه اقسامی دارد؟ ماده 1207 قانون مدنی مقرر می دارد: «اشخاص ذیل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند:
2- اشخاص غیررشید؛
حجر بر اشخاص صغیر و مجنون عام، و شامل کلیه اعمالی حقوقی است، مگر آنچه به موجب قانون استثنا شده باشد. ولی حجر بر اشخاص غیررشید (سفیه) محدود به امور مالی است. منظور از این حجر حمایت از شخص محجور است و از این رو آن را حجر حمایتی نامیده اند. در حقیقت اشخاص مذکور، از اداره امول و تصرف عاقلانه در اموال خود به علت صغر سن یا اختلال یا نقص قوای دماغی عاجزند و اگر در انجام دادن اعمال حقوقی و تصرف در اموال و حقوق مالی و اجرای حقوق خود آزاد باشند، به زیان خویش اقدام خواهند کرد و ممکن است با کارهای غیر عاقلانه، خود را از هستی ساقط کنند. بدین جهت قانونگذار آنان را محجور شناخته و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود منع کرده است. به علاوه صغیر و مجنون که حجرشان عام است از تصرفات غیرمالی هم ممنوعند و اعمال حقوقی غیرمالی آنان هم باطل یا در مورد صغیر ممیز غیرنافذ است.
صغیر و اقسام آن
مطابق ماده 1210 قانون مدنی: «هیچ کس را نمی توان بعد از رسیدن به سن بلوغ به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود، مگر آنکه عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد.
تبصره 1: سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام قمری است.
تبصره 2: اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی می توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد».
صغیر ممکن است غیرممیز یا ممیز باشد. صغیر غیرممیز کسی است که خوب را از بد و زشت را از زیبا و نفع را از ضرر تشخیص نمی دهد و فاقد قوه درک و تشخیص است. اما صغیر ممیز کسی است که قوای دماغیش تا حدی پرورش یافته، خوب را از بد و سود را از زیان و زشت را از زیبا تشخیص می دهد و معنی معامله را درک می کند؛ هرچند که قوه درک و تمییز او به حد کمال نرسیده است.
اعمال حقوقی صغیر غیرممیز به طور کلی باطل است زیرا صغیر غیرممیز، فاقد قوه درک و تشخیص است و بنابراین نمی تواند قصد و اراده لازم برای اعمال حقوقی داشته باشد. ماده 1212 قانون مدنی می گوید: «اعمال و اقوال صغیر تا حدی که مربوط به اموال و حقوق مالی او باشد باطل و بلااثر است». در تفسیر این ماده می توان گفت که کلمه «باطل» به معنایی اعم از باطل و غیرنافذ است به معنی خاص به کار رفته است، بنابراین باید گفت که اعمال حقوقی صغیر غیرممیز مطلقا باطل (به معنای خاص) و اعمال حقوقی صغیر ممیز اصولا غیرنافذ است.
غیر رشید یا سفیه «کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد» (ماده 1208 قانون مدنی). سفیه را نباید با مجنون اشتباه کرد: مجنون فاقد قوه درک و تشخیص و مبتلا به اختلال دماغی است، اما سفیه چنین نیست؛ بلکه دارای مرحله ای از درک و تشخیص است و حتی ممکن است دارای مدارج علمی و ارزش اجتماعی باشد؛ لیکن به علت ضعف قوای دماغی یا ضعف اراده نمی تواند اموال خود را به طور غیر عاقلانه تلف کند. به عبارت دیگر سفیه کسی است که فاقد عقل معاش است، هرچند که در امور دیگر از نیروی عقل و درک کافی برخوردار است. سفیه در مقابل رشید و سَفَه در مقابل رشد به کار می رود. بنابراین رشید در حقوق مدنی کسی را گویند که بتواند در اموال خود عاقلانه تصرف نماید.
حجر غیر رشید یا سفیه مانند حجر صغیر ممیز کامل نیست:
1- حجر سفیه منحصر به امور مالی است و سفیه در اموری که جنبه مالی نداشته باشد (مانند طلاق) دارای اهلیت است.
2- چون سفیه دارای قدرت درک و تشخیص است، قانونگذار به او اجازه می دهد که اعمال حقوقی صرفاً نافع را شخصاً و بدون دخالت نماینده خود، انجام دهد چنان که هبه ای را قبول کند یا مال مباحی را از طریق حیازت مباحات تملک نماید. به علاوه سفیه با اجازه ولی یا قیم خود می تواند معاملات و اعمال حقوقی دیگر مانند خرید و فروش و اجاره را انجام دهد (ماده 1214 قانون مدنی).
مجنون کسی است که فاقد قوه عقل و مبتلا به اختلال کامل قوای دماغی است. چون مجنون فاقد نیروی عقل و درک است و نمی تواند قصد انشا و اراده حقوقی داشته باشد، مانند صغیر غیرممیز، دارای حجر کامل و مطلق است و نمی تواند هیچ گونه عمل حقوقی انجام دهد یا در اموال و دارایی خود تصرفی کند. کلیه معاملات و تصرفات حقوقی وی باطل و از درجه اعتبار ساقط است (ماده 1213 قانون مدنی).
مجنون یا دائمی و یا ادواری است. مجنون دائمی کسی است که همواره در حال جنون است و حال افاقه و بهبود برای وی نیست. اما مجنون ادواری گاهی در حال افاقه است، بدین معنی که در بعضی اوقات نیروی درک و تمیز پیدا می کند و مانند عاقلان رفتار می نماید. مجنون ادواری می تواند در حال افاقه اعمال حقوقی انجام دهد و معاملاتی که در این حال انجام می دهد مانند معاملات شخص عاقل صحیح و نافذ است، مشروط بر اینکه افاقه او مسلم باشد. در صورتی که اختلافی در این زمینه روی دهد مدعی صحت معامله باید در محضر دادگاه ثابت نماید که معامله در حال افاقه انجام شده است.
دیدگاه شما