درک این موضوع که احساسات شما به طور قابل اعتمادی به شما می گویند که چه کاری را نباید انجام دهید، اولین قدم برای غلبه بر تأثیر آنها بر پرتفوی شماست.
بزرگترین بانک آمریکا: در مورد اقتصاد روسیه اشتباه کردیم
بانک «جیپی مورگان»، بزرگترین بانک سرمایهگذاری آمریکا اعلام کرد: اقتصاد روسیه بهتر از انتظار با تحریم های غرب علیه این کشور بر سر موضوع اوکراین کنار آمده است.
به گزارش گروه اقتصاد بین الملل فارس به نقل از راشاتودی، بانک جی پی مورگان در یادداشتی به مشتریان خود اعلام کرد، اقتصاد روسیه بهتر از چیزی که انتظار داشته با تحریم های غرب علیه این کشور بر سر موضوع اوکراین کنار آمده است.
بنا بر اعلام بزرگ ترین بانک سرمایه گذاری آمریکا، نظرسنجی تمایل به تجارت در این کشور، «یک رکود بسیار عمیق در روسیه را نشان نمی دهد و در نتیجه پیش بینی های این بانک در مورد رشد اقتصادی روسیه معکوس خواهد شد.»
این بانک همچنین به برخی شاخص ها مانند مصرف برق و جریان های مالی اشاره کرد که نشان می دهد اقتصاد این کشور در وضعیت بهتری نسبت به پیش بینی ها قرار دارد.
تحلیلگران این بانک در یادداشتی اعلام کردند: «بنابراین، دادههای موجود به کاهش ناگهانی فعالیت ها اشاره نمی کنند؛ حداقل در حال حاضر اینگونه است.»
جی پی مورگان همچنین از پیش بینی اولیه خود در مورد کاهش 35 درصدی تولیدناخالص داخلی روسیه در سه ماهه دوم و کاهش 7 درصدی در کل سال 2022 عقب نشینی و اعلام کرد، این ارقام احتمالا بسیار کمتر نگران کننده هستند.
با این حال، این بانک خاطرنشان کرد، تأثیر تحریم های فعلی و بالقوه محسوس خواهد بود و اگر مسکو عملیات نظامی خود را در اوکراین آغاز نمی کرد، اقتصاد این کشور در وضعیت بسیار بهتری قرار می گرفت.
تحلیلگران این بانک پیش بینی کردند: «ما انتظار داریم تاثیر تحریم ها در فصل های آتی ادامه یابد. بنابراین، به نظر می رسد، چشم انداز تولیدناخالص داخلی احتمالا کاهش هایی داشته اما رکود بسیار شدیدی نداشته باشد.» البته آنها به کاهش صادرات اشاره کردند.
از زمانی که روسیه عملیات نظامی در اوکراین را آغاز کرد، با تحریم های بی سابقه از سوی کشورهای غربی مواجه شد. آمریکا خرید نفت روسیه را ممنوع کرد و اتحادیه اروپا در حال آماده کردن بسته ششم تحریم روسیه است؛ همچنین در حال بررسی تحریم نفت روسیه نیز است.
بزرگترین اشتباهات تجاری که صنعت IT و تکنولوژی تابهحال به خود دیده است
مرور بزرگترین اشتباهات تجاری تاریخ در صنعت فناوری و IT به ما نشان میدهد که گاهی یک تصمیم بهظاهر کماهمیت یا تعجیل و تعلل در اخذ یک تصمیم مهم چطور میتواند یک شرکت عظیم را به پایان راه برساند.
آیا بزرگترین اشتباهات تجاری تاریخ در صنعت فناوری و IT را میشناسید؟ با مرور دنیای فناوری با وقایعی روبرو میشویم که هضم و باورشان واقعاً سخت است. بررسی این وقایع ما را به این نتیجه میرساند که حتی معتبرترین و مبتکرترین شرکتهای حوزه فناوری و صنعت IT که زمانی اسم و رسمشان، دنیا را فرا گرفته بود، میتوانند با یک تصمیم اشتباه، دست بهنوعی خودکشی بزنند و هر آنچه را طی سالها رشته بودند، ظرف مدت کوتاهی پنبه کنند!
بزرگترین اشتباهات تجاری تاریخ فناوری، در قالب تصمیمگیریهای مختلفی رخ دادهاند. شرکتها گاهی به دلیل تعلل در ورود به یک حوزه جدید و گاهی به دلیل از دست دادن فرصت خرید یک شرکت دیگر، سند نابودیشان را با دستهای خودشان امضا کردهاند. گاهی هم تدوین استراتژیهای نادرست یا ادغامهای نسنجیدهی دو غول دنیای فناوری، آغاز پایان آنها را رقم زده است.
مطمئناً برای شما همراهان تینت نیز جالب است که بدانید چه شرکتهایی در حوزههای فناوری و IT مرتکب بزرگترین اشتباهات تجاری شدهاند و چطور این اتفاق افتاده است؟ در ادامه 7 مورد از مشهورترین این اشتباهها را به اتفاق شما مرور میکنیم.
۱- Excite و نخریدن گوگل
نام شرکت Excite در فهرست بزرگترین اشتباهات تجاری تاریخ، حضور ثابتی دارد! در سال 1999، موتور جستجوی Excite یکی از معروفترین برندهای اینترنتی بود که فرصت طلایی خرید شرکت گوگل را با مبلغ 750 هزار دلار بهآسانی از دست داد. لری پیج و سرگی برین، بنیانگذاران گوگل در ابتدا پیشنهاد فروش فناوری جستجوی جدیدشان را به قیمت 1 میلیون دلار به Excite ارائه دادند و زمانی که دیدند Excite علاقه چندانی به این پیشنهاد نشان نمیدهد، حاضر شدند این فناوری را با 250 هزار دلار تخفیف بفروشند اما Excite باز هم از این پیشنهاد، استقبال نکرد. سران این شرکت معتقد بودند آنچه گوگل میخواهد تحت عنوان فناوری جستجو به آنها بفروشد، فقط یک الگوریتم است که حتی کاراییاش ثابت نشده و با همین بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری استدلال، از خرید آن صرفنظر کردند.
اینگونه شد که گوگل جهان را تحت سیطره خودش گرفت و اکنون حدود 367 میلیارد دلار ارزش دارد. Excite هم در سال 2004 با 343 میلیون دلار به Ask.com فروخته شد!
۲- موتورولا و عدم تولید گوشیهای هوشمند
شرکت موتورولا در اواسط سال 2000، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان تلفن همراه در جهان بود که مخصوصاً بهواسطه عرضه مدل محبوب Razr، 22% از سهم بازار را در اختیار داشت. بااینحال، تعلل این شرکت در ساخت و عرضه گوشیهای هوشمند یکی از بزرگترین اشتباهات تجاری بود که باعث شد ارزش سهام آنها که در سال 2006، حدود 72 دلار بود، در سال 2009 و با 83% افت، به 12 دلار برسد. جالب است بدانید که موتورولا تا سال 2010، گوشی هوشمند تولید نکرد!
۳- بلاکباستر و نخریدن نتفلیکس
در سومین مورد از بزرگترین اشتباهات تجاری به شرکت بلاکباستر میپردازیم. شرکتی که در دهه 90 بیشتر از 9000 مرکز اجاره ویدئو و دیویدی در سراسر جهان داشت و درآمدش نزدیک به 6 میلیارد دلار در سال بود.
در آغاز سال 2000، بنیانگذاران نتفلیکس، پیشنهاد فروش این استارتآپ تازهتأسیس را با قیمت 50 میلیون دلار به بلاکباستر ارائه دادند و بلاکباستر این پیشنهاد را رد کرد و درواقع همانجا نابود شد! حالا شرکت بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری نتفلیکس حدود 152 میلیارد دلار میارزد و جهان در سال 2010 و بهواسطه اعلام ورشکستگی بلاکباستر، شگفتزده شد! البته شکی نیست که یکی از دلایل اصلی شکست این غول عرصه فیلم و بازیهای ویدئویی، اِعمال سیاست جریمههای سنگین دیرکرد به ازای تأخیر در بازگرداندن فیلمهای اجارهای از سوی مشتریان بود.
۴- EDS و عدم خرید شرکت مایکروسافت
ارزش شرکت Electronic Data Systems در سال 1979، حدود 1 میلیارد دلار بود. این شرکت تصمیم داشت برای عرضه نرمافزار روی یک شرکت کامپیوتری کوچک سرمایهگذاری کند. مایکروسافت یکی از نامهایی بود که در فهرست گزینهها قرار داشت. اما EDS پیشنهاد 40 تا 60 میلیون دلاری بیل گیتس را که در آن زمان، جوانی 23 ساله بود، رد کرد و مرتکب یکی از بزرگترین اشتباهات تجاری تاریخ شد. حالا مایکروسافت، بیش از یک تریلیون دلار ارزش دارد!
۵- Digg و رد کردن پیشنهاد گوگل
تصمیم شرکت Digg نمونه دیگری از بزرگترین اشتباهات تجاری است. این شرکت در سال 2010 پیشنهاد خرید 200 میلیون دلاری گوگل را رد کرد و قسمت طعنهآمیز ماجرا اینجاست که دو سال بعد مجبور شد پیشنهاد 500 هزار دلاری شرکت Betaworks را بپذیرد!
۶- یاهو و رد پیشنهاد مایکروسافت
افول Yahoo احتمالاً برای اکثر کاربران اینترنت، حتی آنهایی که سررشته چندانی از عالم فناوری ندارند، محسوستر از موارد دیگر است. اگر سنتان قد دهد، حتماً حکمرانی یاهو بر اینترنت را به خاطر میآورید و احتمالاً خودتان هم در پیامرسان محبوب آن روزهای این شرکت یعنی یاهو مسنجر، حساب کاربری داشتید و پیش خودتان میگویید که یاد یاهو و آن چترومهای جالب و صدای نوستالژیک پیامهایش بخیر!
شرکت یاهو که در سال 2000، حدوداً 125 میلیارد دلار ارزش داشت، از ابتدای هزارهی جدید، وارد رکود شد و زمانی که جری یانگ، یکی از همبنیانگذاران این شرکت به دلیل بیمیلی سهامداران، پیشنهاد خرید 44.6 میلیارد دلاری مایکروسافت را نپذیرفت، رسماً میخ آخر را بر تابوب یاهو کوبید!
۷- ادغام AOL و Time Warner
گاهی هم ادغام، زمینهساز بزرگترین اشتباهات تجاری میشود. شاید ندانید اما AOL روزگاری یکی از شاخصترین نامهای اینترنت بود که شاید بهواسطه مرورگر معروفش برای برخی کاربران ایرانی هم آشنا باشد. بهعبارتدیگر، AOL را میتوانیم گوگل زمان خودش بدانیم! در عصر ارتباطات اینترنتیِ Dial-Up، AOL پرتالی بود که بیشتر آمریکاییها از طریق آن آنلاین میشدند و در سال 2002 با حدود 35 میلیون مشترک، در اوج قرار داشت.
مدیرعامل این شرکت یعنی استیو کیس در سال 1999 با مدیرعامل شرکت Time Warner یعنی جرالد لوین ملاقات میکند و در آن جلسه، ایده ادغام بزرگترین برندهای رسانهای قدیمی و مدرن شکل میگیرد و بعد از چند ماه، بزرگترین ادغام تاریخ دنیای تجارت تا آن زمان با ارزش 350 میلیارد دلار بین شرکتهای AOL و Time Warner انجام شد. اما پس از مدتی و بنا به دلایل مختلف، هر دو شرکت از این ادغام متضرر شدند و ارزش سهام آنها حدود 100 میلیارد دلار اُفت کرد. هنوز که هنوز است این ادغام را بهعنوان بدترین ادغام تاریخ و یکی از بزرگترین اشتباهات تجاری میشناسند!
سخن آخر
با مرور برخی از بزرگترین اشتباهات تجاری تاریخ فناوری و IT، قطعاً شما هم به این فکر کردهاید که اگر فلان اتفاق نمیافتاد، چه میشد؟ مثلاً اگر Excite گوگل را با آن قیمت اندک میخرید، حالا چه جایگاهی داشت؟ اگر موتورولا زودتر تولید و عرضه گوشیهای هوشمند را آغاز میکرد، سهم شرکتهایی مثل اپل یا سامسونگ از بازار جهانی چه تغییری میکرد؟ با وجود اطمینان از خطای تصمیمگیریِ سران شرکتهایی که مرتکب این اشتباهها شدند، واقعیت این است که پاسخی قطعی برای پرسشهایی از این دست وجود ندارد.
اگر بخواهیم فهرست کاملی را از بزرگترین اشتباهات تجاری در حوزه فناوری و IT تهیه کنیم، قطعاً باید موارد دیگری را نیز در این فهرست بگنجانیم بااینحال ما در این مطلب تلاش کردیم تا به هفت مورد از مهمترین و خواندنیترین موارد اشاره کنیم که امیدواریم شما نیز از خواندن آنها لذت برده باشید.
اشتباهات رایج در مطالعه امکان سنجی (طرح توجیهی)و نحوه اجتناب از آنها
یکی از دلایل انجام مطالعه امکان سنجی(FS)، بررسی این سوال است که آیا حرکت رو به جلو در یک پروژه یا به عبارتی دیگر ادامه دادن به اجرای پروژه، منطقی است یا خیر. هدف از این کار، کاهش خطرات و شناسایی مشکلات بالقوه بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری و تهدیدها و فرصت ها است که ممکن است تنها پس از تحقیق و تجزیه و تحلیل عمیق تر کشف شوند. پروژه تا زمانی که امکان سنجی تکمیل نشده باشد، نمی تواند شروع شود.
همیشه قبل از اجرای هر گونه پروژه، معامله یا سرمایه گذاری جدید باید یک مطالعه امکان سنجی (Feasibility Study) انجام شود. این مطالعه با نگاهی منتقدانه، یک طرح یا مجموعه اقدامات برنامه ریزی شده را ارزیابی می کند و نگاه تازه ای به پیش فرض های پشت طرح، شانس موفقیت و خطراتی که با آن روبرو است، دارد. مطالعات امکان سنجی(طرح توجیهی)به منظور جلوگیری از تصمیم گیری های اشتباه در سرمایه گذاری، جلوگیری از راه اندازی کسب و کار در بازارهای
هدف غیر موجود و حتی تشخیص خطرات و مشکلات در بهترین سرمایه گذاری ها و برنامه های استراتژیک انجام می شوند.
برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به مطلب مفهوم طرح توجيهي مراجعه فرمایید.
در اینجا تعدادی از رایج ترین اشتباهات در مطالعه امکان سنجی که توسط کارآفرینان، صاحبان کسب و کارها و مدیران شرکت ها رخ می دهد را ذکر خواهیم کرد:
تصمیم گیری برای انجام مطالعه امکان سنجی(طرح توجیهی)
به طور کلی، هر چه سرمایه گذاری اولیه، زیاد و پروژه پیچیده تر و یا عواقب احتمالی شکست آن بیش تر باشد، انجام یک مطالعه امکان سنجی(طرح توجیهی) از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. راه اندازی کسب و کار کوچک که نیاز به سرمایه کم دارد، یک موضوع کاملا جدا است، اما هر سرمایه گذاری بزرگ، با سهامداران متعدد و یا تعهد بلند مدت، نیازمند مطالعه امکان سنجی است. انجام ندادن مطالعه در چنین شرایطی، می تواند مشکل ساز باشد.
مطالعه امکان سنجی(طرح توجیهی) هنگامی مهم است که:
- راه اندازی یک کسب و کار جدید با سرمایه گذاری بزرگ
- سرمایه گذاری در بخش یا بازار جدید
- تغییر تمرکز بازار یا تمرکز استراتژیک یک کسب و کار موجود
- راه اندازی امکانات جدید، زنجیره ای از دفاتر یا فروشگاه های جدید
- حرکت از مرحله راه اندازی به گسترش با VC یا سایر سرمایه گذاری ها
- سرمایه گذاری بخش مهمی از ثروت شخصی در کسب و کار خود
- سرمایه گذاری در تکنولوژی یا رویکردهای عملیاتی جدید
- گسترش به یک بازار یا قلمرو نا آشنا (خارج از کشور)
- ورود به یک بخش در حال حاضر شلوغ و یا بسیار رقابتی بازار
در صورت شک و تردید، مطمئن ترین روش انجام اقدامات، مطالعه امکان سنجی(طرح توجیهی) است. هزینه عدم انجام مطالعه امکان سنجی، بسیار بیشتر از هزینه انجام مطالعه و تصمیم به لغو اجرای پروژه است.
طراحان، مهندسان، مخترعان و مدیران اجرایی مشکلات را رفع می کنند، نگرانی ها را از بین می برند و به خود اعتماد دارند. این طبیعی است. اما به همین دلیل است که سرمایه گذاران خارجی، بانکداران و سایرین بر روی ارزیابی مالی مستقل اصرار دارند. هنگامی که طراح و سرمایه گذار، یک نفر باشند، فرد با انجام ندادن مطالعه امکان سنجی، سعی در کاهش هزینه ها خواهد داشت که اغلب نتیجه آن کاملا بی فایده است.
برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به مطلب ضرورت مطالعات پیش امکان سنجی مراجعه فرمایید.
تعریف پروژه در یک مطالعه امکان سنجی (طرح توجیهی)
مطالعه امکان سنجی(طرح توجیهی) فقط هنگامی مفید است که به چند سوال خاص، پاسخ قطعی دهد. مثلا "آیا می توانیم در اینجا یک مکان استراحت بسازیم؟" این سوال، ممکن است جالب باشد اما برای توجیه سرمایه گذاری در یک مطالعه امکان سنجی به اندازه کافی خاص و مناسب نیست. در حالی که، سوال "آیا می توانیم 30 تا50 هزار فوت مربع، استراحتگاه های دوستدار محیط زیست برای زوج های ثروتمند بین 25 تا 50 ساله بسازیم" بسیار خاص تر است. قبل از انجام مطالعه امکان سنجی، مطمئن شوید که آن را در سطح معقولی از جزئیات محدود کرده باشید.
محدوده، قلمرو، وسعت یک مطالعه امکان سنجی (طرح توجیهی)
یک مطالعه امکان سنجی مناسب باید از لحاظ وسعت و قلمرو، محدود باشد. آیا این مطالعه امکان سنجی، صرفا فنی و مهندسی است یا مطالعه مالی و یا بازار نیز هست؟ آیا مسائل قانونی و عملیاتی نیز در آن مورد توجه و بررسی قرار می گیرند؟ برنامه های زمانی (زمانبندی ها)، منابع، عوامل فرهنگی و تامین مالی چه طور؟ یک مطالعه امکان سنجی فنی یا مهندسی، بر مسائل فنی متمرکز شده و نیازمند دانش تخصصی فنی است: مثلا آیا زمین دارای زهکشی کافی است؟ آیا خاک زمین برای یک ساختمان 30 طبقه مناسب است؟ آیا سیستم های خنک کننده مرکز داده برای تحمل پیک بار در طول انتخابات ریاست جمهوری به اندازه کافی بزرگ هستند؟
مطالعه مالی و مطالعه بازار در یک طرح توجیهی، متفاوت است. در این مطالعات، تمرکز یا کانون توجه بسیار گسترده تر است، به تجربه بیشتری نیاز است و صحیح بودن روش، بسیار مهم تر از تخصص فنی است.
مطالعه بازار به سوالات زیر جواب می دهند:
- چه بخش هایی از بازار مناسب هستند و چگونه تعریف می شوند؟
- بزرگی بخش های بازار، از لحاظ تعداد افراد و درآمد بالقوه هر شخص، چقدر است؟
- رقبای شما چه کسانی و در کجا هستند؟ نقاط قوت و ضعف آنها چیست؟ چگونه می توانید از نقاط ضعف رقبا استفاده کنید؟
- چه مقررات زیست محیطی، اجتماعی، سیاسی و غیره وجود دارد و در کوتاه مدت و بلند مدت چگونه بر پروژه شما تأثیر می گذارند؟
- مدل اصلی درآمد برای این کسب و کار چیست و چه جریان درآمد اضافی امکان پذیر است؟
- آیا بازار اصلی به اندازه کافی بزرگ است تا این سرمایه گذاری سودآور باشد؟ در مورد بازارهای ثانویه و ثالث چه طور؟
اگر مسائل فنی، عامل اصلی در پروژه باشند، به هر حال باید آنها را در نظر گرفت، اما معمولا افراد دچار اشتباه می شوند و مطالعه امکان سنجی را فقط به مسائل فنی محدود می کنند. چندین رستوران به خاطر مهندسی نادرست و ناقص، شکست خورده اند. در واقع آنها شکست خوردند زیرا مشتریان خود را درک نکردند (یا به آنها توجه نکردند).
سرعت زیاد در انجام مطالعه امکان سنجی
یکی از دلایل انجام مطالعه امکان سنجی(FS)، بررسی این سوال است که آیا حرکت رو به جلو در یک پروژه یا به عبارتی دیگر ادامه دادن به اجرای پروژه، منطقی است یا خیر. هدف از این کار، کاهش خطرات و شناسایی مشکلات بالقوه و تهدیدها و فرصت ها است که ممکن است تنها پس از تحقیق و تجزیه و تحلیل عمیق تر کشف شوند. پروژه تا زمانی که امکان سنجی تکمیل نشده باشد، نمی تواند شروع شود. بنابراین زمان یک عامل مهم است. اما اگر مطالعه امکان سنجی به سرعت انجام شود، احتمال از دست رفتن یک یا چند عامل مهم و یا کم توجهی به آنها وجود دارد. با این حال، بسیاری از مشتریان می خواهند در انجام امکان سنجی عجله کنند تا بتوانند پروژه خود را زودتر شروع نمایند. این کار معمولا منجر به شکست می شود.
تیم نامناسب برای انجام مطالعه امکان سنجی (طرح توجیهی)
کیفیت هر گونه مطالعه حرفه ای به تیم انجام دهنده آن بستگی دارد. با این وجود برخی تمایل به پیدا کردن مشاورانی دارند که فقط در یک زمینه تخصص دارند مانند رستوران ها، دستگاه های پزشکی، رسانه های اجتماعی و غیره. این ممکن است امن ترین انتخاب به نظر برسد، اما می تواند بیش از حد محدود کننده باشد و منجر به نتایج بسیار فرمولی (ثابت و مکرر) شود. اگر پروژه از مرزهای تخصصی سنتی و معمولی عبور کند، آن وقت انتخاب یک مشاور که فقط در یک حوزه (به عنوان مثال خانه های سالمندان) متخصص است، می تواند مشکل ساز باشد. خطای دیگر این است که یک مشاور مهندسی برای انجام تجزیه و تحلیل بازار و اقتصادی استخدام شود. رویکرد بهتر این است که اعضای تیم را با ترکیبی از مهارت های مورد نیاز استخدام کنید؛ مثلا از تجزیه و تحلیل اقتصادی و بازار گرفته تا مهندسی و پایداری. بهترین انتخاب مشاوری است که در بسیاری از حوزه ها دارای تجربه و متخصص باشد.
انتخاب شرکت مشاور سرمایه گذاری جهت انجام مطالعه امکان سنجی
بسیاری از شرکت ها، بزرگترین شرکت مشاوره ای با بالاترین هزینه را فقط به دلیل شناخته شده بودن نام تجاری آن، استخدام می کنند. شرکت های بزرگ اغلب افراد ارشد و دارای مهارت خود را به سازمان ها در بازار عرضه و معرفی می کنند.کیفیت تحقیق و تجزیه و تحلیل اهمیت بالایی دارد. بنابراین مشاوری را انتخاب کنید که بتواند یک تجزیه و تحلیل دقیق ارائه دهد و شما را در پاسخگویی به این سوال که "آیا سرمایه گذاری یا اجرای پروژه، قابل اعتماد است یا خیر؟"، کمک نماید.
هزینه مناسب برای انجام مطالعه امکان سنجی(طرح توجیهی)
هزینه انجام یک مطالعه امکان سنجی بازار به عوامل مختلفی بستگی دارد؛ از قبیل مقررات (بسیار تنظیم شده یا غیرقابل تنظیم و کنترل)، رقابت (بالا یا پایین)، گرایشات بازار (مثبت یا منفی)، محدوده پروژه (کم یا وسیع)، سیاست (یک مدرسه جدید می تواند یک مسئله سیاسی محض باشد، در حالی که یک فناوری کامپیوتری جدید ممکن است از لحاظ سیاسی، خنثی و بی طرف باشد). چند مثال طیف احتمالات را نشان می دهد: مثلا هزینه مطالعات امکان سنجی برای توسعه فن آوری ملی 5 میلیون دلاری ممکن است 15000 تا 30000 دلار باشد. هزینه مطالعه امکان سنجی یک مدرسه 20 میلیون دلاری ممکن است 30000 تا 60000 دلار باشد. هزینه مطالعات امکان سنجی برای یک پروژه توسعه املاک 500 میلیون دلاری ممکن است بین 35000 تا 70000 دلار باشد. توجه داشته باشید که این قیمت ها تقریبی هستند؛ قیمت واقعی می تواند بالاتر یا کمتر از این محدوده باشد.
از آنجایی که پروژه ها از لحاظ محدوده و پیچیدگی، متنوع هستند، توصیه می شود که چند مورد هزینه را تخمین بزنید و چند پیشنهاد ارائه دهید، اما مراقب هزینه های پایین باشید. هزینه های پایین یا کم اغلب به معنی کیفیت پایین هستند. شما باید یک قیمت رقابتی به مشاوران ارشدی که دارای تمامی مهارت های مورد نیاز برای انجام مطالعه امکان سنجی پروژه شما هستند، ارائه دهید اما متعادل.
برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به هزینه طرح توجیهی؟ مراجعه فرمایید.
چراغ سبز یا چراغ قرمز بعد از انجام مطالعات امکان سنجی
بسیاری از پروژه ها قابل سنجش و ارزیابی هستند. به عبارت دیگر مطالعات چراغ سبز را نشان می دهند. اما حتی اگر این گونه باشد، باز هم عوامل و حوزه های خطرناکی و حساسی وجود دارد که نیاز به تفکر بیشتر توسط مشتری دارند و گزینه های جدیدی که می توانند پروژه را بهبود ببخشند، باید به مشتری ارائه شوند. این امر، پروژه را تقویت می کند و شانس موفقیت طولانی مدت آن را حتی زمانی که مطالعه امکان سنجی(طرح توجیهی) در حال چراغ سبز است، بهبود می بخشد. به عبارت دیگر، پروژه امکان پذیر است، اما " لیستی از عواملی که باید مراقب آن باشیم" یا "نیازهایی که باید در ابتدا مورد توجه قرار گیرند" نیز وجود دارد. گاهی اوقات نتیجه مطالعه امکان سنجی(طرح توجیهی) این است که اجرای پروژه امکان پذیر نیست و موانع بی شمار و یا خطرات بسیار زیادی وجود دارد که در این حالت ما توصیه می کنیم "پروژه را اجرا نکنید". گاهی اوقات ما در اوایل اجرای پروژه به این نتیجه می رسیم. هنگامی که پروژه امکان پذیر نیست، ما بلافاصله باید به مشتری اطلاع دهیم. اگر این اتفاق در اوایل پروژه رخ دهد، مشتری می تواند 50٪ یا بیشتر مطالعه امکان سنجی را انجام ندهد و در هزینه ها صرفه جویی کند. از آنجایی که این وضعیت نادر است، اغلب به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی گیرد.
نتیجه گیری
در نهایت، از مشاور لزوما انتظار دریافت پاسخ مثبت به شروع سرمایه گذاری یا توسعه کسب و کار خود را نداشته باشید. یافته ها و نتایج منفی اغلب مسیرهای ممکن دیگری که می توانند بسیار سودآور و موفقیت آمیز باشند را کشف می کنند.
منبع:
www.groundfloorpartners.com
ترجمه شده در گروه تولید محتوی سپینود شرق
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به موسسه سپینود شرق می باشد.
۱۰ اشتباه مرگبار معامله گران چیست؟
معامله گری هیجان انگیز و بسیار سخت است. برخی می گویند که بیش از 10000 ساعت طول می کشد تا افراد بر معامله گری تسلط یابند. برخی دیگر معتقدند که معامله گری راهی برای سریع ثروتمند شدن است. ممکن است هر دو اشتباه کنند. آنچه مهم است بدانید این است که مهم نیست که چقدر تجربه دارید، بلکه اشتباهات شما بخشی از روند معاملاتی شما خواهند بود. به همین دلیل است که همیشه باید آماده باشید که در صورت وقوع وضعیت مشابه در صورت امکان مجددا مرتکب آن اشتباهات نشوید . در این مقاله از آکادمی G2O ما لیستی از اشتباهات معاملاتی را جمع آوری کرده ایم که باید سعی کنید از آنها اجتناب کنید. پیشنهاد میکنیم این مقاله را تا انتها مطالعه کنید .
۱) معامله بدون داشتن برنامه معاملاتی از پیش تعریف شده
برای آگاهی از آخرین دوره های آکادمی g2o و ثبت نام، با شماره ۰۲۱۲۸۴۲۲۶۸۸ تماس بگیرید.
برای دریافت آموزشهای رایگان تیم g2o و همچنین دریافت مشاوره رایگان، شماره تماس خود را در فرم زیر وارد نمایید تا مشاوران ما در اسرع وقت با شما تماس حاصل نمایند.
اولین اشتباه مهلک معامله گران معامله بدون برنامه است. داشتن یک برنامه معاملاتی از پیش تعریف شده مکتوب به دو دلیل به شما کمک می کند. معاملات به جنبه های مختلفی بستگی دارد که شامل وضعیت بازارهای سراسر جهان، وضعیت بازارهای خارج از کشور، وضعیت معاملات آتی شاخص مانند صندوق های بورسی نزدک ۱۰۰ می شود. در نظر گرفتن معاملات آتی شاخص یک گزینه عاقلانه برای ارزیابی شرایط کلی بازار است. فهرستی از کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید و قبل از انجام کارهایتان عادت به تحقیق در بازار داشته باشید. این نه تنها شما را از ریسکهای غیرضروری باز میدارد، بلکه احتمال از دست دادن پول را نیز به حداقل میرساند.
۲) اهرم بیش از حد بالا
اهرم بیش از حد بالا دومین مرگبار معامله گران است. اهرم بیش از حد بالا یک شمشیر دو لبه است. به طوریکه در یک بازی برنده می تواند بهترین دوست شما باشد، اما وقتی روند تغییر می کند، تبدیل به بزرگترین دشمن شما می شود. نتیجه صحبتهای اخیر در مورد ممنوعیت اهرمهای بالاتر از ۱:۵۰ برای معاملهگران با تجربه و ۱:۲۵ برای معاملهگران آماتور در بریتانیا، این بود که بسیاری از معاملهگران پول خود را خیلی سریع از دست دادند. علاوه بر این خبر خوبی برای اکثر معاملهگران بیتجربه است، زیرا به نوعی قرار گرفتن در معرض آنها را محدود میکند. این به آنها اجازه می دهد تا قوانین مدیریت سرمایه خود را راحت تر دنبال کنند. برای معامله گران حریص تر و بی حوصله تر،خبر وحشتناکی است. خوشبختانه، این ممکن است منجر به نتایج بهتر در عملکرد آنها در بلند مدت نیز شود.
اهرم بیش از حد بالا یک روش خطرناک برای این باور است که می توانید سریعتر پول بیشتری به دست آورید. بسیاری از معامله گران با این طرز تفکر گمراه می شوند و در نهایت در مدت کوتاهی تمام پول خود را از دست می دهند. برخی از بروکرها مقادیر دیوانهواری از اهرم (مانند ۱:۲۰۰۰) را ارائه میکنند که نمیتواند به چیزی بیش از فراموشی منجر شود. بنابراین، هنگام انتخاب سطوح و بروکر هایی که آنها را نمایندگی می کنند، باید بسیار مراقب باشید. به همین دلیل است که تنوع در میان بروکرهای مختلف احتمالا بهترین استراتژی است.
۳) استفاده از رایانه
الف) قوانین ورود را تنظیم کنید
سیستمهای رایانهای برای انجام معاملات مؤثرتر هستند، زیرا نسبت به عواملی که در معاملات رخ میدهد احساسی ندارند و از نظر عاطفی به عواملی که از یک جهت مرتبط با معامله است، وابسته نیستند. علاوه بر این، کامپیوترها در مقایسه با معامله گران قادر به انجام کارهای بیشتری در یک زمان هستند. این یکی از دلایل متعددی است که بیش از ۵۰ درصد از معاملاتی که در بورس نیویورک انجام میشود با برنامه رایانهای صورت می گیرد.
یک قانون ورودی معمولی را میتوان در جملهای مانند این قرار داد: «اگر سیگنال A صادر شد و حداقل هدفی سه برابر حد ضرر من وجود داشت و معامله ما در مسیر درستی بود و حمایت می شد، پس از اینجا قراردادها یا سهام X را خریداری کنید.» وقتی صحبت از تصمیم گیری سریع با پیروی از مجموعه ای از قوانین می شود، رایانه ها منطقی تر هستند. مهم نیست که معامله گران چقدر با تجربه هستند، گاهی اوقات آنها در تصمیم گیری بدون توجه به قوانین آنها تردید دارند.
ب) قوانین خروج را تنظیم کنید
به طور معمول، معامله گران ۹۰ درصد از تلاش خود را در جستجوی سیگنال های خرید صرف می کنند، اما هرگز به زمان خروج توجه نمی کنند. گاهی اوقات، بستن یک معامله زیانده دشوار است، اما قطعاً عاقلانه تر است که ضرر کوچکی را متحمل شوید و به دنبال فرصتی جدید باشید.
معاملهگران حرفهای هر روز معاملات زیادی را از دست میدهند، اما پول خود را مدیریت میکنند و ضرر خود را محدود میکنند، که منجر به یک روش معاملاتی سودآور برای آنها میشود.
قبل از ورود به معامله، باید از زمان و سطح خروج خود آگاه باشید. حداقل دو مورد برای هر معامله وجود دارد. اول، اگر معامله علیه شما انجام شود، حد ضرر شما کجاست؟ این سطح باید نوشته شود. سطح دوم حد سود شماست. هنگامی که به آنجا رسیدید، بخشی از معامله خود را بفروشید و حتی در صورت تمایل کل معامله را ببندید. همانطور که در بالا توضیح داده شد، هرگز بیش از درصد مشخصی از پرتفوی خود را در هیچ معامله ای ریسک نکنید.
۴) تلاش برای یکنواخت شدن یا بیش از حد صبر بودن
قانون شماره ۴ صبر است. صبر در معاملات فارکس در نهایت نتیجه می دهد زیرا به شما این امکان را می دهد که کمی منتظر بمانید مسیر مناسب معاملات خود را بیابید . اکثر معامله گران بیش از حد بی صبر هستند به طوریکه هر زمان فرصتی پیش آمد وارد بازار شوند و معامله کنند. این احتمالاً به دلیل طبیعت انسانی ما و اشتیاق به کسب ” سریع پول” است. اما اگر یک چیز وجود دارد که احتمال برنده شدن را تضمین می کند، این است که صبر داشته باشید تا قبل از معامله، بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری تمام اطلاعات لازم را درک کنید. ظاهراً این امر زمان می برد زیرا عوامل زیادی در آن دخیل هستند، مانند شکل گیری روندها، اصلاحات روند، اوج و پایین. بی حوصلگی برای بررسی این مسائل می تواند منجر به از دست دادن پول شود. گاهی اوقات می تواند مفید باشد که به جای تمرکز بیش از حد بر روی یک جنبه، استراحت کنید، به خود اجازه دهید زمان بگذرد تا به تصویر واضحی دست یابید. به یاد داشته باشید که اگر یک معامله در لحظه اشتباه اجرا شود، ممکن است منجر زیان بالایی شود . صبر کردن برای اصلاح بازار، قبل از اینکه وارد معامله شوید، به زمان و انتظار نیاز دارد.
اما زمان می برد… برخی از معامله گران متوجه نمی شوند که موفقیت به زمان نیاز دارد. آنها اغلب به امید کسب درآمد سریع طعمه بی صبری خود می شوند. این می تواند یک محیط نوسانی باشد، و نمودارها ممکن است به سختی خوانده شوند، بنابراین عاقلانه است که گاهی اوقات برای جلوگیری از اشتباهات پرریسک منتظر بمانید. برای انجام کارها عجله نکنید، یا سعی نکنید به هر قیمتی شده وارد معامله شوید و فقط از دل خود پیروی کنید. بازار می تواند بسیار مشکل باشد و اغلب سیگنال های اشتباهی را ارسال می کند. صبورانه منتظر بهترین فرصت ها باشید.
چرخه احساسات سرمایه گذاران
این جمله را جان دی راکفلر سالها پیش بیان کرده است. چندی بعد، وارن بافت نیز این جمله را به نحو زیر تکرار کرد:
"وقتی دیگران حریص هستند بترسید و وقتی دیگران می ترسند حریص باشید."
اگر مدت زیادی است که در بازار سرمایه فعالیت می کنید، حتما از این دست جملات، خصوصا جمله معروف وارن بافت را بارها و بارها شنیده اید. نکته جالب دو عبارت گفته شده در بالا این است که آنها جنبه عاطفی و نه مالی سرمایه گذاری را مورد توجه قرار می دهند و همانطور که در ادامه بررسی خواهیم کرد، نحوه مدیریت مولفه احساسی تصمیمات سرمایه گذاری، خود می تواند بین موفقیت و شکست تفاوت ایجاد کند. بنابراین در این مطلب قصد داریم تا کمی بیشتر راجع به نقش احساسات در سرمایه گذاری و چرخه احساسات سرمایه گذاران صحبت کنیم.
تعداد کمی از ما می خواهیم آن را بپذیریم، اما به عنوان یک انسان، احساسات ما اغلب بزرگترین محرک تصمیمات سرمایه گذاری ما هستند. به این ترتیب، آنها همچنین بزرگترین محرک بازگشت ما از یک مسیر می باشند. یادگیری چگونگی پیش بینی و کنترل احساسات و رفتارهای هیجانی خود، یکی از مهم ترین تلاش هایی است که هر سرمایه گذار می تواند انجام دهد.
مدل کلاسیک سرمایهگذاری نشان میدهد که سرمایهگذاران همیشه تصمیمات منطقی میگیرند و با هدف دستیابی به بهترین بازده بلندمدت و با یک ریسک تعدیلشده، سرمایهگذاری میکنند. اما تحقیقات نشان میدهد که سرمایهگذاران همواره بر کوتاهمدت تمرکز میکنند و بهطور پیوسته تصمیماتی میگیرند که برای هدف جمعآوری ثروت در افق زمانی بلندمدت ناسازگار است.
شکاف رفتاری
علت اصلی بسیاری از این تصمیمات ضعیف، احساساتی است که سرمایه گذاران باید در طول سفر سرمایه گذاری خود با آنها مقابله کرده و مدیریت کنند. شواهد حاصل از مطالعات متعدد در مورد امور مالی رفتاری نشان می دهد که نیاز به آرامش عاطفی برای یک سرمایه گذار معمولی، بسیار می تواند در بازده سرمایه گذاری او موثر باشد. برای سرمایه گذاران مبتدی تر، مانند کسانی که در سقف های بازار خرید می کنند یا نزدیک به کف های بازار می فروشند، این تاثیر می تواند به طور قابل توجهی بالاتر باشد.
این کمبود، که معمولاً با عنوان «شکاف رفتاری» نامیده میشود، از این واقعیت ناشی میشود که تصمیمهای مالی بلندمدت بهینه، اغلب برای زندگی در کوتاهمدت بسیار ناراحت کننده و ناخوشایند هستند.
با توجه به تصمیمات سرمایه گذاری خود، درک احساساتی که در مراحل مختلف چرخه احساسات سرمایه گذاران اتفاق می افتد را به خود بدهکار هستیم. با شناسایی دورههایی که احتمالاً از قضاوت عقلانی منحرف میشویم، بهتر میتوانیم خود را برای مقابله با دردهای کوتاهمدتی که برای دستیابی به دستاوردهای بلندمدت لازم است، مجهز کنیم.
چرخه احساسات سرمایه گذاران
نمودار فوق تقریبی از حالات احساسی است که در چرخه احساسات سرمایه گذاران در بازار سرمایه اتفاق می افتد. شما می توانید خط پیوسته را به عنوان مقدار قیمت دارایی ها در طول یک دوره توسعه اقتصادی و رکود متعاقب آن در نظر بگیرید.
اکراه
بهترین مکان برای شروع سفر ما در مرحله Reluctance یا اکراه و بی میلی است. این به این دلیل است که اکراه برای اکثر سرمایه گذاران حالت پیش فرض است.
در شرایط عادی، ترس ما از ریسک کردن و اشتباه کردن بیشتر از ترس از دست دادن است. در امور مالی رفتاری، از آن به عنوان زیان گریزی یاد می شود و تمایل افراد را برای ترجیح شدید اجتناب از ضرر نسبت به کسب سود توصیف می کند. به عبارت دیگر، آسیب روحی از دست دادن 1000 دلار، با به دست آوردن همان مقدار، نمی تواند جبران شود!
این سوگیری، که در آن "زیان بیشتر از سود به نظر می رسد" پیامدهای جالبی برای سرمایه گذاران دارد. این نشان می دهد که به طور پیش فرض، همه ما افرادی ریسک گریز هستیم. در حالی که این می تواند از منظر بقا مفید باشد، اما در هنگام سرمایه گذاری علیه ما کار می کند. یکی از مظاهر اولیه زیانگریزی، عدم سرمایهگذاری کامل و قرار دادن مقداری پول نقد در یک حساب بانکی یا سایر سرمایهگذاریهای بدون ریسک و کم بهره است. این موضوع که ما چیزی را که سرمایه گذاری نمی کنیم، از دست نمی دهیم، راحتی و آسایش را فراهم می کند؛ اما آنچه واقعاً انجام می دهیم، خرید آسایش عاطفی کوتاه مدت به قیمت از دست دادن یک بازدهی بلندمدت است.
خوش بینی تا نشاط
با افزایش قیمت در بازارهای مالی و ادامه رشد اقتصاد، وضعیت طبیعی بی میلی ما به آرامی شروع به کاهش می کند. همانطور که تقریباً هر کسی می تواند تأیید کند، اخبار مکرر که اوج های جدید در بازار را به نمایش می گذارد و مکالماتی در مورد اینکه چگونه دوستان و همکاران ما پول زیادی به دست می آورند، می تواند به راحتی وضعیت عاطفی ما را تغییر دهد. در این مرحله ترس ما از شکست به سرعت به ترس از دست دادن یا فومو تبدیل می شود. هر زمان که این تغییر خاص را تشخیص دادید، توجه ویژه ای داشته باشید، زیرا این یکی از فاجعه بارترین ذهنیت هایی است که یک سرمایه گذار می تواند داشته باشد.
فومو در طول مراحل خوش بینی، هیجان و شور و نشاط اتفاق می افتد و بیزاری طبیعی ما از ضرر، اکنون بسیاری از سرمایه گذاران را به بازار سوق می دهد. در واقع در اینجا ما زیانها را بهعنوان فرصتهای از دست رفته (بهجای زیانهای واقعی) می بینیم و ورود به بازار در این مقطع باعث افزایش آسایش عاطفی کوتاهمدت ما میشود.
ورود به بازار در این مراحل احساس راحتی به ما می دهد، زیرا ما با گله می دویم، نه برخلاف آن. و معمولاً تا این مرحله، ما نیز وارد دورهای از نتایج مثبت شدهایم که به مخدوش کردن درک ما از خطر کمک میکند. اما متأسفانه، زمانی که بیشتر سرمایهگذاران نسبت به بازارها خوشبین و هیجانزده هستند، بیشتر سودها قبلاً حاصل شده است. این سرمایهگذاران با اطمینان از ایمن بودن بازارها در کوتاه مدت برای سرمایهگذاری، در واقع با خرید در قیمتهای بالا، به بازده بلندمدت خود آسیب میزنند.
سرمایهگذارانی که در طی مراحل هیجان و شور و نشاط وارد بازار میشوند، معمولاً قبل از پایان چرخه، سودهای کمی را مشاهده میکنند اما قیمت ها کم کم شروع به چرخش میکنند.
انکار تا وحشت
نکته خنده دار در مورد سقف های بازار این است که وقتی آنها رخ می دهند، هیچ کس به طور قطع نمی داند که آیا یک سقف واقعی است یا خیر. احساسات مثبت تمایل دارند تا مدت ها پس از رسیدن بازار به اوج خود ادامه پیدا کنند و در نتیجه، سرمایه گذاران شروع به محافظت از خود (از نظر روانی) در برابر اخبار منفی می کنند و درنتیجه آنها وارد مرحله انکار می شوند.
عدم تمایل به فروش که در مرحله انکار مشاهده می کنیم، باعث می شود که بازارها برای مدتی به طور مصنوعی بالا نگه داشته شوند و در همین حین، شرایط شروع به بدتر شدن می کند. سرمایه گذاران باهوشی که می توانند احساسات خود را کنار بگذارند و به شرایط مالی به طور عینی نگاه کنند، در این مرحله شروع به فروختن دارایی های خود می کنند؛ اما برای اکثر سرمایه گذاران، احساس انکار بسیار قوی است.
آنها نمی توانند باور کنند که مهمانی تمام شده است و نوشته های روی دیوار را نمی بینند. با ادامه روند نزولی بازارها، آنها به ترتیب از ترس به یأس و در نهایت به وحشت می روند. با کاهش قیمت ها، ضرر گریزی دوباره بر تصمیم گیری ضعیف تأثیر می گذارد. سرمایهگذاران که میخواهند از درد عاطفی ناشی از ضرر (حتی یک ضرر کوچک) اجتناب کنند، تمایل دارند به جای کاهش سرمایهگذاریها، سرمایه گذاری های زیانده خود را حفظ کنند.
این به این دلیل است که با کاهش ارزش پرتفوی ما، درد فروش همراه با زیان افزایش می یابد، اما با نرخی کاهشی. ضرر 5 درصد اول بیشترین آسیب را دارد اما زمانی که 25 درصد از دست داده اید، تفاوت بین 25 درصد و 30 درصد ضرر اغلب ناچیز شمرده می شود. احساسات ما بار دیگر به سختی کار می کنند و درک ما از ریسک و پاداش را مخدوش می کنند.
تسلیم تا اکراه
در نهایت، با ادامه افزایش زیان، بسیاری از سرمایه گذاران به نقطه تسلیم خواهند رسید. در نهایت می گویند بس است و از بازار خارج می شوند. در برخی موارد، سرمایه گذاران با زور شرایط بیرونی به این نقطه می رسند. کمبود پول نقد برای انجام کاری دیگر یا نیاز به خرید چیزی، می تواند شرایطی را ایجاد کند که سرمایه گذاری ها باید برای پوشش هزینه ها فروخته شوند. اما بیشتر اوقات، سرمایهگذاران در این مرحله میفروشند زیرا میترسند، استرس دارند و به امنیت پول نقد خود نیاز دارند.
در واقع، آنها ذخیره قدرت عاطفی خود را تخلیه کرده اند. آنها دیگر تاب آوری لازم برای مقابله با استرس و اضطراب ناشی از سرمایه گذاری را ندارند. این شاید خطرناکترین جایی باشد که یک سرمایهگذار میتواند خود را در آن بیابد. نه تنها آنها به طور موثری در زیانهای خود قفل شدهاند، بلکه ترن هوایی احساساتی که اخیراً تحمل کردهاند، احتمالاً زخمهای طولانیمدتی بر جای میگذارد.
بسیاری از کسانی که نزدیک به کف تسلیم می شوند، به طور کلی سرمایه گذاری نمی کنند. آنها تصمیم میگیرند که سرمایهگذاری برای آنها مناسب نیست و خود را به امنیت پول نقد می سپارند.
هنگامی که به دلایل احساسی از بازار خارج شدید، بازگشت به آن بسیار دشوار است. همانطور که چرخه احساسات سرمایه گذاران نشان می دهد، یک سرمایه گذار باید مراحل ناامیدی، افسردگی، بی عاطفگی و بی تفاوتی را طی کند تا به مرحله اکراه بازگردد. این میتواند سالها طول بکشد و در طول این فرآیند، بسیاری از این سرمایهگذاران با احیای بازار، سود قابل توجهی را از دست میدهند.
استفاده از چرخه احساسات سرمایه گذاران به نفع خودتان
برای بسیاری از ما خاموش کردن احساساتی که هنگام سرمایهگذاری احساس میکنیم، غیرممکن است. به هر حال، مسئله معیشت مالیمان در میان است و بنابراین بر احساس ما تأثیر می گذارد. با این حال، ترفند این است که از احساسات خود فاصله بگیریم؛ در حالی که به حالات عاطفی سرمایه گذاران دیگر توجه نکنیم.
از نظر عواطف خودمان، باید یاد بگیریم که چگونه هنگام ناراحتی، راحت باشیم! یعنی باید متوجه باشیم و از صمیم قلب بپذیریم که آنچه که احساساتمان به ما می گویند تا در هر نقطه ای انجام دهیم، به احتمال زیاد اشتباه است. هر زمان که نسبت به سرمایهگذاری احساس خوشبینی یا هیجان داشتیم، این احتمال وجود دارد که بازار به اوج خود نزدیک شود و ما باید احتیاط کنیم. و وقتی در حالت ناامیدی یا وحشت هستیم و چیزی جز فروش داراییهایمان نمیخواهیم، این احتمال وجود دارد که دقیقاً باید برعکس عمل کنیم.
درک این موضوع که احساسات شما به طور قابل اعتمادی به شما می گویند که چه کاری را نباید انجام دهید، اولین قدم برای غلبه بر تأثیر آنها بر پرتفوی شماست.
راه دیگر برای سود بردن از درک چرخه احساسات سرمایهگذاران این است که از آن به عنوان راهنمایی برای ارزیابی جایی که در چرخه بازار هستیم، استفاده کنیم. وقتی همه دائماً در مورد میزان درآمدی که در سهام به دست آوردهاند (هیجان و شور و نشاط) صحبت میکنند، این نشانه خوبی است که احتمالا قیمت ها به محدوده اشباع رسیده اند و شاید باید سرمایه مان را از بازار خارج کنیم. برعکس، زمانی که اقتصاد و بازارها در حالت ناامیدی و وحشت هستند، بدانید که زمان های خوب در شرف شروع است و احتمالا باید برای بهره برداری آماده شوید.
آخرین راه برای سرمایه گذاری به دور از ماهیت احساسی بازارهای مالی، پیروی از مدل های سرمایه گذاری خودمان است. با استفاده از یک رویکرد و استراتژی مبتنی بر قوانین برای سرمایه گذاری، می توانید جزء احساسی تصمیمات سرمایه گذاری خود را به طور کامل حذف کنید. این سریعترین و ساده ترین راه برای خداحافظی با «شکاف رفتاری» است که ممکن است بازدهی شما را محدود کند.
نتیجه گیری
هنگامی که اولین قدم را به عنوان یک سرمایه گذار برمی دارید، ممکن است طیف کاملی از احساسات را که در بالا شرح داده شد، تجربه کنید اما اجازه ندهید که این احساسات شما را غرق کنند. واقع بین باشید و دیدگاه خود را حفظ کنید. اهداف و استراتژی سرمایه گذاری خود را در هر نوبت به خود یادآوری کنید تا تصمیم های عجولانه ای برای خرید و فروش نگیرید. با درک بهتر چگونگی تأثیر این احساسات بر سرمایه گذاری شما، می توانید تصمیمات آگاهانه تری بگیرید و با ساختن یک پرتفوی جامع، اهداف مالی خود را با حداقل ریسک برآورده کنید.
دیدگاه شما